پذیرش و کنترل احساسات سخت و ناخوشایند در مدیریت محصول
سخن مشاور مدیریت:
مدیران محصول و مالکان محصول و به عبارتی افراد محصول (product people)، اغلب اوقات باید تصمیمات سختی بگیرند و با افراد مختلفی وارد چالش شوند: کاربران، مشتریان، ذینفعان و تیم توسعه محصول. لذا عجیب نیست که احساسات سخت و ناخوشایندی همچون اضطراب، خشم، ترس و نگرانی، سرخوردگی و آشفتگی را در کار خود تجربه کنند.
به ویژه در شرایط فعلی بحران کرونا که افراد دغدغه شغل و سلامت خود و اعضای خانوادهشان را دارند، بُروز و ظهور این احساسات در محیط کار اتفاقی محتمل است. سوال این است که در مواجهه با این احساسات چه باید کرد؟ آیا باید آنها را سرکوب کرد؟ آیا باید اجازه داد بر ما غلبه کنند و بر گفتار و رفتارمان با بقیه تاثیر بگذارند؟ قطعاً خیر!
آموختن مهارتهای پذیرش و کنترل این احساسات، باعث میشود تا هم سلامت روحیمان ارتقاء پیدا کند و هم به ایجاد اعتماد در بین افراد تیم، تقویت ارتباطات با سایرین و بهبود تواناییمان در گرفتن تصمیمات موثر کمک میکند. در این مقاله رومن پیچلر، مشاور و مدرس سرشناس حوزه مدیریت محصول به روش چابک و ناب، به ما میآموزد که چگونه این احساسات منفی را شناخته و آنها را کنترل کنیم.
چرا توجه به احساسات سخت و ناخوشایند، بویژه برای افراد محصول، مهم است؟
ممکن است احساسات ناخوشایندی چون آشفتگی و گیجی، سرخوردگی، عصبانیت، غم و ناراحتی، و نگرانی را دوست نداشته باشیم، اما قطعاً آنها را تجربه کردهایم. این موضوع بویژه در زمانهایی مثل الان که همهگیری کروناویروس باعث شده است تا افراد زیادی نگران آینده شغلی و سلامتی خود و اعضای خانواده و دوستانشان باشند، بیشتر اتفاق بیافتد.
تجربه احساسات سخت و ناخوشایند برای ما افراد محصول، بیشتر پیش میآید، زیرا:
1. بطور مرتب با اشخاص مختلفی با دیدگاهها، علائق و نیازمندیهای متفاوت سر و کار داریم: کاربران، مشتریان، ذینفعان و اعضای تیم توسعه محصول. کاربران همیشه نیازها و خواستههایی مشابه با مشتریان ندارند، و ایدههای ذینفعان و تیم توسعه ممکن است همیشه همگرا نباشد. این موضوع احتمالاً باعث اختلاف نظر و تضاد شده، در نهایت به افزایش احساسات سخت و ناخوشایند منجر خواهد شد.
2. مسئول موفقیت محصول هستیم. اگر چه جنبه کارآفرینانه شغلمان واقعاً قابل تقدیر است، اما وقتی در تلاش برای رسیدن به اهداف مورد توافق در محصول هستیم ولی خطر نرسیدن به این اهداف نیز وجود دارد، ممکن است دچار تنش، اضطراب و استیصال شویم. این اهداف ممکن است هدف اسپرینت، هدفی در نقشه راه محصول، و یا یک هدف استراتژیک کسب و کاری یا مرتبط با کاربر باشند.
3. شغلی باارزش و خلاقانه، اما از طرفی چالش برانگیز و چند وجهی داریم. دامنه مسئولیت این شغل از فرایند اکتشاف محصول و ترسیم استراتژی آن تا مدیریت بکلاگ محصول؛ و از گفتگو با کاربران گرفته تا جلسه با تیم بازاریابی و پاسخ به سوالات تیم پشتیبانی، گسترده است (اینها را فقط محض نمونه ذکر کردم). رسیدگی به همه این وظایف، چالش برانگیز است و ممکن است منجر به بُروز احساسات منفی مختلف همچون آشفتگی، بیتابی و رنجش شود.
احساسات منفی نه تنها ناخوشایند هستند، بلکه بر روی درک، دریافتمان از واقعیت و نحوه ارتباط با دیگران نیز تاثیر میگذارند. برای مثال: زمانی که احساس ناراحتی، رنجش، بداخلاقی و ترشرویی میکنید، افکار و اندیشههایتان احتمالاً رنگ و بویی منفی خواهند داشت و ممکن است تعبیرتان از آنچه دیگران میگویند، انتقاد و عیبجویی باشد (بجای اینکه آن را فقط بیان نظرشان قلمداد کنید). این اتفاق منجر به سوءتفاهم، آسیب به ارتباط بین افراد و همچنین تحلیل اشتباه از بازخوردها و در نهایت تصمیمگیری نادرست ما درباره محصول میشود.
به بیان دیگر، آموختن مهارت مواجهه با احساسات سخت و ناخوشایند، باعث افزایش سلامت روحی و روانی، تقویت ارتباط با ذینفعان و اعضای تیم توسعه، و بهبود تواناییمان در گرفتن تصمیمات اثربخش میشود.
تشکر ویژه از مارک آبراهام که اولین نفری بود که به چالشهای احساساتی همچون استیصال، در مدیریت محصول توجه نمود.
آگاهی از احساسات سخت و ناخوشایند
برای اینکه بتوانیم به شکل سازندهای با احساسات سخت و ناخوشایند مواجه شویم، باید از وجودشان آگاه شده و یاد بگیریم که آنها را بپذیریم. این موضوع ممکن است پیش پا افتاده به نظر برسد، اما یک قدم بسیار حیاتی و گاهی اوقات، سختترین گام است. سه دلیل برای این حرف دارم:
1. خودبینی: اگر با قاطعیت خود را شخصی باوقار و مهربان بدانید، آنگاه ممکن است به سختی بتوانید احساساتی همچون خشم، حسادت و بدخواهی را در خودتان بپذیرید.
2. شرایط ذهنی: اگر خیلی سرتان شلوغ است و به سرعت از یک کار به سراغ کار دیگری میشتابید، آنگاه توجه و رسیدگی به احساسات سخت و ناخوشایند دشوارتر خواهد شد. در واقع ممکن است تا وقتی این احساسات آنقدر زیاد نشوند که دیگر نتوان به آنها بیتوجهی کرد، از وجودشان آگاه نشوید.
3. محیط کار: اگر در محیط مردانهای کار میکنید، احتمالاً توجه به احساسات خود چندان برایتان اهمیتی نداشته باشد (بخصوص اگر آقا هستید). در محیطهای کاری مردانهای که شخصاً تجربه کردهام، نادیده گرفتن احساسات سخت و ناخوشایند، رایجتر است تا آگاه بودن از آنها.
اما نادیده گرفتن و سرکوب احساسات ناخوشایند، باعث نمیشود که آنها از بین بروند. به من اعتماد کنید. بارها این موضوع را امتحان کردهام. در عوض این کار بر روی سلامت روانی و توانمندیتان در تصمیمگیری صحیح، تاثیر منفی میگذارد. در بدترین حالت، یک احساس منفی در وجودتان آنقدر بزرگ و قدرتمند میشود که بر شما غلبه کرده و باعث خواهد شد تا آن را برونریزی کنید؛ احتمالاً چیزی بگویید یا کاری انجام دهید که بعداً از آن پشیمان شوید.
بنابراین از نحوه احساس خود آگاه باشید، و به احساسات سخت نیز اجازه بُروز بدهید. یک راه برای انجام این کار آن است که چند دقیقه وقت بگذارید و این سوالات را از خودتان بپرسید:
- چطوری؟ آیا احساس رنجش، نگرانی یا خشم داری؟
- اگر این طور است، در کجای بدنت این احساس را داری؟ در شکم، کتفها یا در صورت؟
- چه حسی داری؟ آیا احساس فشار، تنگی، درد یا سنگینی در آن نقطه داری؟
این سوالات از کتاب Say What You Mean نوشته اُرِن سوفر اقتباس شده است.
در پاسخ دادن به سوالات فوق عجله نکرده و برای آنها زمان بگذارید. بدانید که گاهی اوقات چندین حس همزمان در ما حضور دارند و در ابتدا به سختی میتوان آنها را از هم تشخیص داد. در چنین شرایطی، با غالبترین حس شروع کنید. سپس به دیگر احساسات منفی بپردازید. اما اگر چیزی حس نمیکنید، به خودتان قدری استراحت بدهید. ممکن است در افکار خود گرفتار شده باشید، یا اضطراب و خستگی بر هوشیاریتان تاثیر گذاشته باشد.
غلبه بر احساسات سخت و ناخوشایند
پس از اینکه از احساسات منفیتان آگاه شدید، بکوشید تا 6 نکته زیر را برای غلبه بر آنها امتحان کنید:
ماهیت این حس را بپذیرید.
حسی سخت و ناخوشایند. نه بیشتر و نه کمتر. برای مثال یک اسم برای حستان انتخاب کنید (مثلاً خشم یا نگرانی). اما خودتان را قضاوت نکنید و به خاطر داشتن آن حس، خودزنی نکنید! در عوض آن را یک اتفاق طبیعی ببینید که جزئی از ذات همه ما انسانها است.
مسئولیت آن حس را به عهده بگیرید.
ممکن است صحبتها یا رفتار یک فرد، منجر به شکلگیری حس خشم در شما شود. اما این حس متعلق به شماست و خودتان مسئول مواجهه با آن هستید. فرض کنید یکی از ذینفعان ارشد محصول، درخواست قابلیت جدیدی در محصول دارد و این برخلاف توضیحات قبلی شما به اوست که گفته بودید "تیم فعلاً ظرفیت درخواست جدیدی را ندارد".
واکنش احساسی شما به درخواست او، نگرانی و خشم است: نگرانی از اینکه اگر درخواست او را نپذیرید، چه اتفاقی خواهد افتاد؛ و خشم از اینکه چرا او آشکارا برای نقش شما و فرآیندهای مدیریت محصول، احترام قائل نیست.
اما نباید او را سرزنش کرده و مسئول احساس نگرانی و خشمتان بدانید. علیرغم همه این احساسات، نباید به این شکل واکنش نشان بدهید. میتوانید با همدلی به او پاسخ داده و دوستانه اما قاطعانه، درخواستش را رد کنید. بنابراین، دیگران را به خاطر احساسات سخت و ناخوشایند سرزنش نکنید و به این امید نباشید که شرایط ذهنیتان به سادگی و با تغییر رفتار دیگران، عوض شود.
به این احساس محکم نچسبید و با آن همذات پنداری نکنید.
برای مثال به خودتان برچسب فردی عصبانی یا مضطرب نزنید. کافی است آن خشم یا ترس را تشخیص دهید. درست همین الان ممکن است این حس در میلیونها انسان دیگر به وجود بیاید. اجازه ندهید که احساسات منفی، شما را تعریف کنند. از آن گذشته، سختترین احساسها نیز با گذر زمان ناپدید خواهند شد. احساسات میآیند و میروند و هیچ حسی تا ابد باقی نمیماند.
از افکار منفیی که یک حس ناخوشایند را تغذیه میکنند، آگاه باشید و بکوشید این افکار را رها کنید.
مثال بالا را دوباره در نظر بگیریم و فرض کنیم درخواست آن ذینفع باعث عصبانیت شما شده است. اگر مرتباً به آنچه اتفاق افتاده و اینکه چقدر او خودخواه است فکر کنید، به سختی میتوانید بر آن حس منفی غلبه پیدا کنید. در عوض، از زاویه دیگری به موضوع نگریسته و به یک خصوصیت مثبت او فکر کنید. این کار کمک میکند تا از داشتن تفکرات منفی درباره آن شخص دست بردارید و اجازه دهید تا خشمتان ناپدید شود.
احساسات سخت را با تفکرات مثبت خنثی کنید.
وقتی اضطراب دارید و یا نگران چیزی هستید، همه چیز حس ناخوشایند و بدی برایتان دارد. برای از بین بردن این ذهنیت منفی، از زاویه دیگری به احساسات و افکارتان بنگرید و داشتهها و نعمتهای خود را بشمارید. تمام چیزهای مثبتی که در زندگیتان اتفاق افتاده و خوبیهایی که به شما شده است را در ذهنتان مرور کنید. این کار کمک میکند تا گرایش قوی خود در منفی نگریستن به همه چیز و حاکم کردن احساسات ناخوشایند را کاهش دهید. و البته باعث متعادل شدن شرایط ذهنی و روحی شما میشود (از این روش برای نادیده گرفتن و یا سرکوب احساسات منفی استفاده نکنید!).
تکرار احساسات منفی را جدی بگیرید.
همه ما هر از گاهی تنش، بدخلقی و نگرانی را تجربه میکنیم. اما اگر به کرّات دچار نگرانی و اضطراب، فشار روحی، ترشرویی و یا کلافگی میشوید، به دنبال دلیل این احساسات باشید. ببینید آنها چرا اینقدر در شما ظاهر میشوند.
آیا تفکراتی دارید و یا اتفاقاتی در گذشته برایتان افتاده که مرتبط با این احساسات باشد؟ آیا این احساسات به خاطر یک نیاز پنهان در وجود شماست؟ برای مثال اگر معمولاً سخت کار میکنید، رنجش، اضطراب و نگرانی را غالباً تجربه خواهید کرد. بنابراین برای غلبه بر این احساسات، به چیزی بیش از ساده انگاری و پذیرش آنها نیاز است. باید روش کارتان و میزان کاری که میپذیرید را تغییر دهید.
منبع: Pichler Consulting