بعد از بازنشستگی چه کار کنیم ؟

سخن مشاور مدیریت:

واقعا باید بعد از دوران حرفه‌ای شغلی چه‌کاری را انجام داد و برای بازنشستگی چطور باید آماده شد؟ آیا بازنشستگی واقعا بحرانی و ترسناک است؟ آیا می‌توانم بعد از بازنشسته شدن تبدیل به یک مشاور مدیریت شوم؟

وقتی که جورج ثرون وارد کلینیک خود می‌شود، با کارکنان خیلی گرم می‌گیرد و در مورد خانواده و بچه‌های‌شان صحبت می‌کند. به عنوان یک چشم پزشک که بیش از ۳۰ سال تجربه‌ با خود دارد، همیشه با همکاران، هم‌تیمی‌ها و مراجعین به خوبی به گرمی و خوشرویی برخورد می‌کند. کاملا مشخص است که جورج خیلی عاشق کار خود است. اما در سن ۶۵ سالگی، به آرامی این تصمیم را گرفته که دست از جراحی بکشد. شاید زمان خوبی است برای بازنشسته شدن. خود جرج می‌گوید: نمیدونم بعدش چی میشه، اما الان وقتشه!

مثل خیلی از افراد فوق ‌العاده حرفه‌ای، جورج هم زندگی و هویت خود را حول محور شغل و حرفه‌ی شکل داده و مثل خیلی‌های دیگه، وقتی به سن «بازنشستگی» رسید مجبور می‌شود که از خود بپرسد: «خب، حالا چکار کنم». بیشتر نگرانی این افراد از موضوع هویت سرچشمه می‌گیرد تا موضوعات مالی و بزرگترین سوالی که باید پاسخ دهند این است که چطور می‌توانم خود را با تجربه‌ای که در طی چند‌سال گذشته داشته‌ام کنم؟ مرحله‌ی بعدی برای من چطور رقم خواهد خورد و چطور مطمئن شوم که از انجام این کار حوصله‌ام سر نمی‌رود؟

خصوصیت مشترک خیلی از این افراد این است که از کلمه‌ی «بازنشستگی» متنفرند و همیشه در حال فرار! البته که دلیل این امر کاملا مشخص و قابل درک است. بازنشستگی با نگاه صفر و یک یعنی ازکار بیکار شدن و این یعنی مرگ حرفه‌ای. یعنی گپ و گفت و رفتن به پارک، یعنی تماشای تلوزیون و مجله و ….. برگردیم به جورج. اگر بخواهیم به جورج پیشنهاد بدهیم، بهتر است از «ارائه برنامه برای بازنشستگی» دوری کنیم و بیشتر به سمت «طراحی مرحله‌ی بعدی شغلی» حرکت کنیم. حتی عبارت قشنگی هم از آب در اومد اما فقط این نیست. در واقع به جای داشتن فقط یک چشم انداز، ما باید یک فرآیند طراحی کنیم تا با استفاده از موارد امکان پذیر برای فرد، مسیر شغلی او به بهترین شکل ممکن طراحی شود. اگر از بالا به موضوع نگاه‌ کنیم باید بگوییم لذت طراحی خیلی بیشتر از پیاده کردن یک برنامه است و خب ماهم به همین سمت حرکت می‌کنیم. اما برای اینکه قدم‌های درستی برداریم، بهتر است موارد زیر را با هم مرور کنیم:

برای این مرحله اسمی انتخاب کنید

یکی از بیشترین سوالاتی که افراد می‌پرسند این است که باید این مرحله را چه چیزی صدا کنیم؟ وقتی در باره‌اش حرف می‌زنیم چه اسمی رویش بگذاریم؟ بعضی به همان بازنشتگی قناعت می‌کنند اما برخی سراغ موارد زیر می‌روند:

مرحله‌ی بعدی حرفه‌ای بودن
زمان آسودگی
زمانی برای انتقال تجربه
تدوین تجربیات
و …..

آقای کریگ به عنوان مدیر اطلاعات یکی از ۱۰۰ شرکت برتر فورچون، سمت خود را دو سال پیش ترک کرد. و پس از آن در سن ۶۳ سالگی به صورت عرف، کار نمی‌کرد ولی خود را نیز بازنشسته نمی‌دید. در این سن شروع کرد به مشاوره دادن به استارت‌آپ‌ها و کمپین‌های سیاسی و البته گلف بازی کردن و خانواده. وقتی از او پرسیدیم که در کدام قسمت زندگی خود هستی پاسخ داد: مرحله‌ی بازهدف‌گذاری. برای او و خیلی افراد دیگر بازهدف‌گذاری قطعا از بازنشستگی دلپذیرتر است و دلیل آن کاملا مشخص است. اسم گذاری بر روی این مرحله شاید اولین کاری باید باشد که انجام دهید تا کنترل این مرحله‌را به دست بگیرید و این را به یاد داشته باشید، این اسم گذاری قرار نیست برای همه مفهوم باشد، بلکه برای شما باید یادآور کاری باشد که قرار است انجام دهید.

به خود زمانی برای پوست‌اندازی بدهید

دو هفته‌ی پیش تماسی داشتم از قائم مقام مدیرعامل با این مضمون  که «پس از ادغام با شرکت جدید، نمیدانم باید چه کاری‌کنم، شاید وقت آن رسیده که بازنشسته شوم، هنوز فکری نکردم،  نمیدانم باید یک مدتی به خودم استراحت بدهم تا ببینم چه‌کاری باید بکنم یا نه، و اصلا نمی‌دانم که این فاصله انداختن مثبت است یا نه» که من پاسخ دادم «به‌نظرم یه‌ذره برای خودت وقت بگذرون، چند هفته‌ی دیگه با هم صحبت می‌کنیم». امروز ایمیلی از او گرفتم از روی کوه! به صحبت‌های من توجه کرده بود و چند روزی به پیاده روی، طبیعت گردی و کوه‌نوردی پرداخته بود. در ایمیل به این اشاره شده بود که «اصلا مطلع نبودم چقدر به این کار (گذار در طبیعت) نیاز داشتم»

بسیاری از مردم وقتی کار خود را ترک می‌کنند، به دنبال کسب قدرت در تغییر هستند. انگار که اگر زمانی به خودشان استراحت بدهند، از سرعت و تب و تاب افتاده‌اند. باید گفت که نه اینطور نیست. اختصاص زمانی برای پوست اندازی الزامی است، چراکه ناخودآگاه انسان‌ها باید فرایند حزن و اندوه از دست دادن هویت قبلی خود را طی کنند. تقریبا امکان پذیر نیست که شما دکمه خاموش روشن را یکبار بزنید و با یک هویت جدید و یک روش جدید شروع به کار بعدی در مرحله‌ی بعدی زندگی خود کنید. مراحلی وجود دارد که باید طی شوند.

برگردیم به قائم مقام مدیرعامل که در کوه بود! او گفته بود «من ۶ ماه به خودم بدون فشار که بخواهم برای کسی یا جایی سودمند باشم زمان استراحت دام و واقعا نیاز داشتم که از کار فاصله بگیرم» این یعنی پوست اندازی!

دنیای جدید خود را تصور کنید

یکی از ابزارهای خوبی که برای این کار است «چرخه‌ی زندگی» the wheel of life است. خیلی خلاصه، این چرخه دارای هشت قسمت است: لذت و سرگرمی، سلامتی، پول، دوستان، حرفه، همسر، سقف بالای سر و رشد. یک تمرین خوب با این ابزار این است که به هر قسمت آن سر بزنید و چشم انداز خود را برای هرکدام بنویسید. چه کار میخواهید بکنید که باعث تغییر و رشد شما شود؟ اگر همراه یا همسری دارید از او بخواهید که در کنار شما به همفکری بپردازد.

یکی دیگر از تکنیک‌ها این است که بر روی کاغذ زندگی خود در سه سال آتی را رسم کنید. اگر مثل من در کشیدن مشکل دارید یک صفحه‌ی چشم انداز vision board در سایت پینترست بسازید. وقتی تصورش کنید، حتما به سمت امتحان کردنش می‌روید، پس سعی کنید چیزهایی را تصور کنید که برای شما مهم است.

تجربه کردن را به آغوش بکشید

هم‌زمان که در حال طراحی فرایند هستیم، ایجاد یک پروتوتایپ یا نمونه اولیه کمک می‌کند که متوجه بشوید چه چیزی کار می‌کند و چه چیزی کار نمی‌کند!  مثلا اگر به این فکر می‌کنید که باید به یک خانه‌ی ساحلی بروید و زندگی کنید، حتما دو‌هفته یک خانه کرایه کنید و ببینید واقعا زندگی در آن چطور است؟ اگر می‌خواهید کار عام‌المنفعه کنید، بروید سراغش و ببینید چه حسی به آن دارید. اگر به دنبال رمان نوشتن هستید، حتما به گروه مطالعه‌ی دسته‌جمعی و یا نویسنده‌های گروهی سر بزنید.

بعضی از افراد در شرایطی که یک برنامه‌ی قطعی نداشته باشند راحت نیستند و این حالت در آن‌ها ایجاد استرس می‌کند. برای این افراد پیشنهاد می‌شود گزینه‌های خود را محدود‌تر کنند، یک زمان مشخص برای این کار قرار دهند و نهایتا در تقویم خود سلسله‌ای از این تست‌هارا در بازه‌های زمانی مشخص قرار دهند. از این زاویه به موضوع نگاه کنید که نتیجه‌ی کار، یکی از دو یا سه نمونه‌ی اولیه‌ای است که آن را تجربه می‌کنید. پس این کار را جدی بگیرید.

اگر نگران این هستید که مردم از شما بپرسند «مشغول انجام چه‌کاری هستید؟» به این فکر کنید که در حال تحقیق و تفحص برای یکی دو موضوع هستید. حتی اگر کارت ویزیت ندارید اشکالی ندارد. یک کارت ویزیت بدون عنوان می‌تواند جایگزین باشد.

روتین و هدف جدیدی برای خود انتخاب کنید

روتین سازنده‌ست. یکی از بهترین گفته‌ها درباره‌ی روتین این است که روتین و ساختار شما را آزاد می‌کند. اما از طرف دیگر سخت است که به یک روتینی بچسبید وقتی هدفی ندارید. تصور کنید که قبلا شما یک روتین روزانه داشتید و باید الان برای خود یک روتین دیگر ایجاد کنید. سختی کار را درک کردید؟ در این فاز گذار عموما افراد احساس توخالی بودن و بی‌فایده بودن می‌کنند و دلیل آن همین بدون روتین بودن و بی‌هدف بودن است. خیلی به خود سخت نگیرید چون این احساس طبیعی است. در واقع غرغرکردن در این فاز خیلی هم سازنده و سالم است. همین تفکرات هست که باعث می‌شود شما نهایتا با یک هدف و روتین جدید کنار بیایید.

نهایتا باید به این مساله توجه داشته باشید که همیشه نیاز به دلیلی برای بیدار شدن و برخواستن از تخت دارید، پس هرچیزی هست، باید با ارزش‌های شما همسو باشد. از حالا قدم‌های کوچکی برای این قسمت از زندگی خود بردارید و باور کنید که فقط نیاز مالی شما را به جلو هل نخواهد داد، بلکه خود شما و خانواده شما از همه مهم تر هستند. اگر با این دید به آن نگاه کنید، باید گفت که به فصل پختگی و لذت‌بخش زندگی خود خوش‌آمدید!

شما چه انتخابی برای این فصل زندگی خود دارید؟ آیا به مشاوره مدیریت به عنوان یکی از راه‌های ارايه تجربیات خود به دیگران نگاه می‌کنید؟ شاید این مقاله درباره‌ی اینکه «چطور می‌توان بعد از بازنشستگی مشاور مدیریت شد؟» شاید به شما کمک کند تا مسیر بهتری برای خود پیدا کنید.


منبع: HBR - Retirement