چگونه (و چه وقت) به رئیس نه بگویم
مقدمه مقاله:
در سالهای اخیر بر مبنای مشاوره شغلی و زندگی برای جوانان، میدانم که " نه گفتن " برایشان کار دشواری است. بهویژه اگر در مراحل اولیه مسیر شغلی خود باشند و زمانی که اشتیاق زیادی به کار خود دارند و در نتیجه معنای زندگی خود را در کاری که انجام میدهند، تعریف میکنند. اما تحقیقات نشان میدهد اگر تعادل بین کار و زندگی را حفظ نکنید، تاثیرات منفی محیط کار میتواند بر سلامت روحی و جسمی شما بسیار عمیق باشد.
برای حفظ اثربخشی و رفاه خود در طول زمان، هنر یادگیری در رشد فردی را همواره به خاطر داشته باشید.
ابتدا ذهنیت خود را تغییر دهید. نه گفتن کار سادهای نیست، بهخصوص زمانی که احساس میکنید کار به مهمترین انگیزه شما در زندگی تبدیل شده است. به این فکر کنید که چهچیز دیگری میتواند برای شما معنیدار باشد. برای رسیدن به پاسخ این سوال باید در مورد کارهایی که باعث خوشحالی شما میشوند آگاهی داشته باشید، و توجه کنید که گفتن نه و تاکید بر عدم پذیرش در هر حال کار سادهای نخواهد بود.
در قدم بعدی، هزینه ی گفتن نه را مشخص کنید. اگر به یک پروژه جدید بله بگویید، لزوماً از چه چیزی دست کشیدهاید؟ آیا هزینه ی دوری از خانواده را خواهد داشت؟ و یا اختلالی در روحیه شما و برنامه خواب شما ایجاد میکند؟
در قدم آخر اینکه، با اعلام عدم پذیرش و نه گفتن راحت باشید. این کار را با تمرین در موقعیتهای کمخطر شروع کنید و یک دوست معتمد و حامی را همراه خود کنید --کسی که میتواند از سلامت شما پشتیبانی کند و در عین حال مشوقتان باشد.
چگونه (و چهوقت) به جناب رئیس نه بگوییم
کلمه "نه" میتواند یکی از قدرتمندترین کلمهها در هر زبانی باشد. هنوز هم، استفاده از این کلمه با سختی و فشار همراه است - به خصوص در محل کار. وقتی نه میگویید، ممکن است همکار یا مدیر خود را ناامید کنید، ممکن است در حمایت از اصول خود تنها بمانید. وقتی نه میگویید، ممکن است یک فرصت هیجانانگیز را از دست بدهید، یا اگر در سازمانی تازهوارد هستید، ممکن است نگران باشید که به عنوان "بازیکن تیمی" به حساب نیایید. نه گفتن بهخصوص زمانی که در کار مورد علاقه خود هستید و از آن لذت میبرید، سختتر خواهد بود. اگر واقعاً عاشق شغل خود هستید، ممکن است ترس این را داشته باشید که در هر مرحلهای مرزهای حضور و موقعیت خود را متزلزل کنید.
در واقع، افرادی که علاقه زیادی به کار خود دارند دقیقاً به همین دلیل بیشتر در معرض خطر فرسودگی شغلی قرار دارند. تحقیقات اخیر در دانشگاه دوک نشان میدهد که افراد معتقدند که سوءاستفاده از کارمندان پرشور نسبت به کارمندان بدونانگیزه با شدت بیشتری انجام میشود و رایجتر است. از کارمندان پرانگیزه به احتمال زیاد برای انجام کارهای بدون مزد بیشتر استفاده میشود، از آنها خواسته میشود که آخر هفتهها هم کار کنند و کارهای غیرمرتبط و تحقیرآمیز را که بخشی از شرح وظایف آنها نیست، انجام دهند. این گرایش از دو باور ناشی میشود: این که کارمندان پرشور احتمالاً داوطلب در انجام این کارهای اضافی هستند و حتی باور عمیقی وجود دارد که این کار اضافی پاداشی است برای کسی که شغل خود را دوست دارد.
اگر نیروی تازه وارد هستید و سعی در ایجاد اعتبار برای خودتان دارید، نه گفتن میتواند بسیار چالش برانگیزتر باشد. اگرچه لذت بردن از کار برای شما قابل توجه است، اما همیشه توجه داشته باشید که اگر تعادل بین کار و زندگی را حفظ نکنید، کار میتواند بر سلامت روحی و جسمی شما تأثیر منفی بگذارد.
متأسفانه، من این تجربه را از نزدیک دیدهام و ابعاد آنرا لمس کردهام. مشتری من، "تیم" علاقه بسیاری به کار در سرویس خدماتی بیماران در یک شرکت بیوتکنولوژی داشت که پیشگام در درمانهای جدید سرطان بود. از آنجا که او از کار خود بسیار لذت میبرد، به راحتی شوق او را برای بله گفتن به هر کاری میتوان پیشبینی کرد. اما با گذشت زمان، ذهنیت او باعث شد تعطیلات محدودتر و ساعات کاری طاقتفرسایی را سپری کند. اکنون، او احساس خستگی، آشفتگیفکری و ذهنی و سرخوردگی میکند.
آیا این علائم برای شما آشنا است؟
برای حفظ اثربخشی و سلامتی جسمی و روانی خود در طول زمان، یادگیری عدمپذیرش خواستههای دیگران یک رفتارِ ضروری است. در اینجا سه استراتژی ثابتشده وجود دارد که به شما میتواند کمک کند. باید بتوانید تشخیص دهید که چه زمانی (و چرا) باید نه بگویید - حتی اگر واقعاً عاشق کاری هستید که انجام میدهید. با تمرین، این استراتژیها به شما اعتماد به نفس لازم را میدهند تا با انتخابهای خود راحت باشید، از جمله این موارد امتناع از پذیرش انجام کاری است که به درد شما نمیخورد.
1) ذهنیت خود را تغییر دهید
نه گفتن کار سادهای نیست بهخصوص زمانی که احساس میکنید کار، مهمترین ارزش و انگیزه در زندگی شما است. اولین قدم برای به دست آوردن تعادل سالم بین کار و زندگی، بیرون آوردن خود از این باور است.
در این مرحله ارزشهای خود را دوباره ارزیابی کنید.
ممکن است کار شما در اولویت باشد، اما چه چیزهای دیگری برای شما در زندگی مهم و معنیدار است؟ اگر درمورد آنچه برای شما ارزش تلقی میشود با خودتان روراست نیستید و روشهایی که میخواهید برای رسیدن به این هدف امتحان کنید برایتان واضح نیست، نه گفتن با اعتماد به انتخاب خودتان برای شما سختتر خواهد بود.
از خودتان بپرسید: اگر یک روز یا یک هفته کاملاً آزاد باشم و هیچکاری برای انجام دادن نداشته باشم، چگونه وقت خودم را میگذرانم؟ آیا چیزی وجود دارد که در گذشته از آن لذت میبردم و اکنون به دلیل مشغله زیاد دیگر وقتی برای انجام دادن آن ندارم؟ آیا افرادی هستند که به اندازه کافی وقت برای دیدنشان ندارم و دوست دارم آنها را بیشتر ببینم؟
تأمل در این سوالات میتواند به شما کمک کند تا دریابید که چه تعداد فعالیت و روابط قبلی مورد علاقهتان را بهخاطر مشغله کاری کنار گذاشتهاید. وقتی به این موارد فکر میکنید ، انگیزه شما بیشتر میشود و دلتان میخواهد زمانی را برای انجام مجدد این کارها در زندگیتان اختصاص دهید. حتی اگر بعد از اتمام این تمرین، همچنان کار خود را در اولویت زندگی خود میبینید ، بهیاد داشته باشید که برای بهترین بودن و بهتر ماندن در شغل خود، باید هر از چندگاهی کار را تعطیل کنید. اگر شما خودتان را برای تمرین آماده میکنید، خود را به چالش بکشید تا زندگی شخصی خود را در اولویت برابر با کارتان قرار دهید. این تمرین نتیجه خواهد داد.
اولویتهای به دست آمده از تمرین را در تقویم خود قرار دهید.
تقویمهای Outlook و Google شما در هر روز هفته 24 ساعت را به شما نشان میدهند و به شما این تصور غلط را میدهند که شما زمان زیادی در اختیار دارید. آنچه این تقویم ها نشان نمیدهند، زمانی است که شما به خوابیدن، مراقبت از خود و روابط مهم خود تخصیص میدهید و لازمه زندگی است. به عبارتی دیگر تقویم، شما را فریب میدهد.
برای هماهنگی بهتر وقت خود با مجموعه اولویتها و به دست آوردن تصویری واقعی از زمانی که در دسترس دارید، تمام کارهای (شخصی و شغلی) خود را به تقویم خود اضافه کنید. چه کلاس یوگا باشد، چه زمانی برای پیاده روی سگ، یا یک شام با خانواده یا دوستان خود - حتماً آن را در تقویم خود وارد کنید و همچنین چند ساعتی را که میتوانید بدون وقفه روی کارهای مهم شغلی تمرکز کنید. من شخصاً یک قدم جلوتر میروم و ساعات خواب را هم به تقویم اضافه میکنم.
این به شما یک تصویر درستتر و صادقانهتر از زمانی که در اختیار شماست، میدهد و به شما کمک میکند قبل از توافق برای کار بیشتر، زمان در اختیار خود را با دقت بالاتری ارزیابی کنید.
2) فرصتهای جذاب به عنوان نتیجه "بله گفتن" را مشخص کنید.
خیلی اوقات، بدون توجه کافی به نتایج حاصل از پذیرش کارها، به دعوتهای پیشآمده و موقعیتهای ایجاد شده، بله میگوییم. در این مرحله بررسی آگاهانه فرصتها و نتایج حاصل از آن بسیار کمککننده است.
از خود این سه سوال را بپرسید.
با انجام دادن این کار، من چهچیزی به دست میآورم؟ قبل از موافقت سریع با درخواست یا فرصتی که پیشروی شما قرار گرفته است، سوالات خود را بپرسید تا تعهد را به صورت کامل شفاف کنید. در شرایطی که مدیر شما مدیریت پروژه جدیدی را انتظار دارد، در حالی که برنامه شما کاملا پر است، بهعنوان مثال ارزیابی کنید که آیا پذیرش این مسؤلیت واقعاً به درد شما میخورد یا خیر. آیا این وظیفهای است که در مسیر شغلی برای تجربه حرفهای شما کارآمد است و میتواند به دانش یا مهارت شما کمک کند و به نفع پیشرفت حرفهای شما باشد؟ آیا این پروژه میتواند به شما برای بهدست آوردن مهارتهای تازه کمک کند و یا مهارتهایی که مدیر شما تا کنون در مورد شما متوجه نشده است را نمایش دهد؟
آیا من زمان کافی برای این پروژه دارم؟ ما اغلب مدت زمان لازم برای انجام وظایف را کمتر از زمان واقعی برآورد میکنیم. این به عنوان مغالطه در برنامهریزی شناخته میشود - یکسوگیری شناختی که باعث میشود ما بهطور مداوم جدول زمانی را خیلی جدی ارزیابی نکنیم، علیرغم اینکه میدانیم کارهای مشابه در گذشته بیشتر از زمان پیشبینی شده طول کشیده است. این از حس خوشبینی ما ناشی میشود، اتفاقات معمولاً آنطوریکه ما تصور میکنیم اتفاق نمیافتند. درعوض، ما با موانع، تأخیرها و وقفههای غیرمنتظره روبرو میشویم. برای محدود کردن تأثیرات این خطایذهنی، پیشنهاد میکنم 20٪ به هرآنچه فکر میکنید زمان مورد نیاز خواهد بود، اضافه کنید. اگر تشخیص دادید که حضور شما در یک پروژه به اندازه کافی مهم است، از مدیر خود بپرسید که آیا سایر اولویتهای شغلی شما قابل جابجایی یا تحویل به شخصی دیگری خواهد بود تا شما بتوانید زمانی را که برای تکمیل این درخواست نیاز دارید، تأمین کنید.
برای ادامه اینکار من از چه کارهایی باید منصرف شوم؟ علیرغم تلاش ما برای انباشت کارهای بیشتر بدون کمکردن اولویتها و هزینهها، ما همیشه بهایی را پرداخت میکنیم. اگر برای پیوستن به یک کمیته جدید بله میگویید، بررسی کنید که چهچیزی را در مقابل این مسئولیت دریافت کردهاید؟ به عنوان مثال، آیا "تیم" فرصت ورزش شبانه خود را از دست میدهد زیرا در مکان دیگری در حال انجام وظیفه است؟ یا اینکه لازم است در تماسهایی شرکت کنید که باعث اختلال در خواب شما میشوند؟ با درک کاملتری از تعهد و توجه به تراکم در برنامه خود، میتوانيد در موقعیت بهتری قرار بگیرید و از هزینهای که برای پذیرش کارهای بیشتر پرداخت میکنيد، درک واضحتری داشته باشید.
یک چکلیست ایجاد کنید.
من به عنوان یک مربی اجرایی که عاشق شغل خود هستم، با حس فدا شدن شما برای کارتان کاملا آشنا هستم. علاوه براینکه به فرصتهای خلق شده هم فکر میکنم، یک چکلیست کوتاه از سوالات به من کمک میکند تا با دقت بیشتری نسبت به درخواستهایی که دریافت میکنم، شرایط را ارزیابی کنم و گرایش خودم به پذیرش شرایط را بررسی کنم.
سوالاتی که از خودم میپرسم شامل موارد زیر است:
• آیا من تنها کسی هستم که میتواند این کار را انجام دهد؟
• آیا این پروژه مرا به اولویتهای اصلی و اهداف بلند مدت من نزدیک میکند؟
• اگر این کار را نکنم، آیا یکهفته، یکماه یا یکسال دیگر همچنان به از دستدادن این کار فکر میکنم؟
اگر من، به هر یک از این سوالات پاسخ منفی بدهم، میدانم که احتمالاً پاسخ من "نه" خواهد بود.
3) حالا، راحت نه بگویید
اکنون که ابزارهایی برای کمک به شما در تعیین زمان و تعیین دلیل نه گفتن دارید، وقت آن است که بفهمید چگونه فردی و یا فرصتی را بهطور استراتژیک رد میکنید. یادگیری نه گفتن یک چالش مداوم است اما مهارتی است که با گذشت زمان سادهتر اجرا میشود.
در موقعیتهای مختلف گفتن "نه" را تمرین کنید.
با تمرین در موقعیتهایی شروع کنید که ریسک بالایی ندارند و خیلی با آنها درگیری روحی پیدا نمیکنید. وقتی کسی از شما میخواهد دادخواست عمومی را امضا کنید، نه بگویید. به یک دعوت اجتماعی که برایتان اهمیت چندانی ندارد، نه بگویید. خود را در آینه نگاه کنید و چندین بار با صدای بلند نه بگویید. ممکن است احمقانه بهنظر برسد، اما این تمرین بهشما کمک میکند عضله مورد نیاز خود را رشد دهید تا در شرایط دشوارتر، سادهتر و راحتتر نه بگویید.
فرض کنید شخص دیگری غیر از رئیس شما از شما میخواهد پروژه جدیدی را به عهده بگیرید. میتوانيد با ادب و احترام درخواست را رد کنید، "متشکرم که بهخاطر این پروژه جالب بهمن فکر کردید، اما متأسفانه اکنون توانایی و زمان لازم را ندارم." یا، اگر مدیر شما درخواستی را ارائه میکند که مهلت آن غیرواقعی است، میتوانيد با گفتن این جمله پاسخ دهید: "من خوشحالم که میتوانم کمک کنم اما با توجه به سایر تعهدات کاری خود، تا هفته آینده نمیتوانم به این موضوع بپردازم." آیا این جملات برای شما کاربردی است؟ چگونه میتوانیم سایر اولویتهای من را دستهبندی و تفویض کنیم تا من هم در این پروژه نقشی داشته باشم؟
دوست حامی در کنار خود داشته باشید.
مدیران با راندمان بالا و راضی، کسانی هستند که در تیم خود افرادی که تعادل بین کار و زندگی را میشناسند، ارتقا میدهند و این افراد را مسئول فعالیتهایی میکنند که باعث سلامتی آنها و بالابردن راندمان تیم میشود. یک دوست یا همکار را شناسایی کنید که میتواند نقش معتمد و حامی را برای شما داشته باشد. این حمایت اجتماعی به شما اطمینان میدهد که شما در فعالیتهایی که از سلامت شما حمایت میکنند، حضور پیدا کنید. در تمامی حیطهها مدام حضور خودتان را چک کنید: در ورزش، سرگرمی، علایق، موسیقی و کار داوطلبانه و ....
اهداف خاص خود را با دوست معتمد و حامی خود در میان بگذارید و در هنگام ورود به فعالیتهای جدید، پیشرفت و چالشها، خود را به اشتراک بگذارید. درخصوص این موارد صحبت کنید و درمورد اینکه کدام شرایط راحتتر است و در کجا به مشوق بیشتری نیاز دارید کمک بگیرید. دوست حامی شما میتواند وقتی شما ترسیدهاید یا دوباره در دام "بله گفتن" افتادهاید، شما را به سمت بالا سوق دهد و همچنین میتوانید با دوست خود برای تمرین مواجهه در موقعیتهای آینده که ممکن است نیاز به توقف داشته باشید تمرین انجام بدهید.
با استفاده از این استراتژیها ، توانایی نه گفتن را تقویت کنید و محافظت از سلامت ذهنی و روانی، اثربخشی و توانایی ایجاد تأثیر مثبت را در بلندمدت تمرین کنید.
منبع: HBR