مدارهای پربار: چرا افراد باهوش عملکرد ضعیفی دارند؟
دیوید در حالی که ایمیل را روی صفحه کامپیوترش باز می کند، انگشتانش را روی میزش می کوبد. در همان زمان، او در نیمه راه با یک مدیر اجرایی در آن طرف جهان تلفنی صحبت می کند. زانویش مثل مته برقی بالا و پایین می پرد. او پشت هم لبش را گاز می گیرد و دستش را به طرف جای همیشگی فنجان قهوه می برد. او به قدری درگیر انجام چند کار است که قرار ملاقاتی را که تقویم Outlook ۱۵دقیقه پیش به او یادآوری کرده بود را فراموش کرده است.
جین، یک معاون ارشد، و مایک، مدیر عامل او، دفاتر مجاور دارند تا بتوانند به سرعت با هم ارتباط برقرار کنند، اما به نظر می رسد که این ارتباط هرگز اتفاق نمی افتد. جین میگوید: هر وقت وارد دفتر مایک میشوم، تلفن او یا من زنگ میخورد، کسی در را میکوبد، یا ناگهان به سمت لپتاپش میچرخد و ایمیلی مینویسد، یا درباره موضوع جدیدی که به ذهنش رسیده با من صحبت می کند. ما فقط برای اینکه سرپا بمانیم کار می کنیم و هیچ چیز مهمی به دست نمی آوریم. و این من را عصبانی میکند.
دیوید، جین و مایک دیوانه نیستند، اما مطمئناً دیوانه شده اند. تجربه آنها در حال تبدیل شدن به یک هنجار برای مدیرانی است که بیش از حد کار می کنند - مانند بسیاری از همکاران شما و احتمالاً مانند خود شما - از یک پدیده عصبی بسیار واقعی اما ناشناخته که من آن را ویژگی نقص توجه یا ADT می نامم رنج می برند. ADT که در اثر اضافه بار مغز ایجاد می شود، اکنون در سازمان ها همه گیر شده است. علائم اصلی آن حواس پرتی، بی قراری درونی و بی حوصلگی است. افراد مبتلا به ADT در سازماندهی، تعیین اولویت ها و مدیریت زمان مشکل دارند. این علائم می تواند کار مدیران با استعداد را تضعیف کند. اگر دیوید، جین، مایک و میلیونها نفر مانند آنها خود را از نظر عصبشناسی درک میکردند، میتوانستند بهجای واکنش نشان دادن به مشکلات در زمان وقوع، زندگیشان را فعالانه مدیریت کنند.
به عنوان روانپزشکی که در طول 25 سال گذشته هزاران نفر را برای یک بیماری پزشکی به نام اختلال نقص توجه یا ADD (که اکنون از نظر بالینی به عنوان اختلال کمبود توجه/بیش فعالی شناخته می شود) تشخیص داده و درمان کرده است، از نزدیک مشاهده کرده ام که چگونه یک بخش به سرعت در حال رشد جمعیت بالغ در حال ایجاد این وضعیت جدید و مرتبط هستند. تعداد افراد مبتلا به ADT که وارد مطب بالینی من می شوند در دهه گذشته ده برابر رشد کرده است. متأسفانه، بیشتر راهحلهای پیشنهادی برای اضافه بار مزمن توسط مشاوران مدیریت زمان و مربیان اجرایی، به علل زمینهای ADT نمیپردازند.
برخلاف ADD، یک اختلال عصبی که دارای یک جزء ژنتیکی است و می تواند توسط عوامل محیطی و فیزیکی تشدید شود، ADT به طور کامل از محیط سرچشمه می گیرد. مانند ترافیک، ADT مصنوع زندگی مدرن است. این ناشی از مطالبات مربوط به زمان و توجه ما است که در دو دهه گذشته منفجر شده است. همانطور که ذهن ما مملو از سر و صدا می شود - رویدادهای سیناپسی بی عیب و نقص که به هیچ چیز دلالت نمی کنند - مغز به تدریج ظرفیت خود را برای توجه کامل و دقیق به هر چیزی از دست می دهد.
علائم ADT به تدریج در فرد ظاهر می شود. فرد مبتلا حتی یک بحران را تجربه نمی کند، بلکه یک سری موارد اضطراری جزئی را تجربه می کند، در حالی که بیشتر و بیشتر تلاش می کند تا خود را ادامه دهد. مدیران دارای ADT با مسئولیت با شکایت نکردن از افزایش حجم کار، هر کاری که می توانند انجام می دهند تا باری را که به سادگی نمی توانند آنطور که می خواهند مدیریت کنند، حمل کنند. بنابراین فرد مبتلا به ADT همیشه مقداری احساس وحشت و گناه دارد. در مواجهه با موج جزر و مدی از وظایف، مدیران اجرایی به طور فزاینده ای شتابزده، کوتاه، قاطع و بی تمرکز می شوند، در حالی که وانمود می کنند که همه چیز خوب است.
برای کنترل ADT، ابتدا باید آن را بشناسیم. و اگر بخواهیم به عنوان افراد و رهبران سازمانی مؤثر باشیم، باید آن را کنترل کنیم. در صفحات بعدی، تجزیه و تحلیلی از منشأ ADT ارائه خواهم کرد و پیشنهاداتی ارائه خواهم کرد که ممکن است به شما در مدیریت آن کمک کند.
نزدیکان اختلال کمبود توجه
برای درک ماهیت و درمان ADT، داشتن کمی اطلاعات در مورد یکی از نزدیکان آن، ADD، مفید است.
ADD که معمولاً به عنوان یک ناتوانی یادگیری در کودکان دیده می شود، حدود 5٪ از جمعیت بزرگسال را نیز مبتلا می کند. محققان با استفاده از اسکن MRI دریافتند که افراد مبتلا به ADD حجم کمی در چهار ناحیه خاص مغز دارند که عملکردهای مختلفی مانند تعدیل احساسات (به ویژه عصبانیت و ناامیدی) را کنترل و به یادگیری کمک میکنند. یکی از نواحی که از لوب های پیشانی و جلوی سر تشکیل شده است، افکار را تولید می کند، تصمیم می گیرد، اولویت ها را تعیین می کند و فعالیت ها را سازماندهی می کند. در حالی که داروهای مورد استفاده برای درمان ADD آناتومی مغز را تغییر نمی دهند، شیمی مغز را تغییر می دهند، که به نوبه خود عملکرد هر یک از چهار منطقه را بهبود می بخشد و به طور چشمگیری عملکرد مبتلایان به ADD را تقویت می کند.
ADD هم معایب و هم مزایا را به همراه دارد. ویژگی های منفی شامل تمایل به به تعویق انداختن و از دست دادن ضرب الاجل است. افراد مبتلا به ADD با بی نظمی و تاخیر دست و پنجه نرم می کنند. آنها می توانند فراموشکار باشند و در میانه مکالمه یا در حین خواندن از نظر ذهنی دور شوند. عملکرد آنها می تواند ناسازگار باشد: یک لحظه درخشان و لحظه بعد رضایت بخش نیست. مبتلایان به ADD همچنین بی حوصله هستند و تمرکز خود را از دست می دهند، مگر اینکه (بله عجیب است) تحت استرس باشند یا چندین کار را مدیریت کنند. این به این دلیل است که استرس منجر به تولید آدرنالین می شود که از نظر شیمیایی شبیه به داروهایی است که ما برای درمان ADD استفاده می کنیم، افراد مبتلا به ADD گاهی اوقات با الکل زیاد یا مواد دیگر نیز خود درمانی می کنند.
از جنبه مثبت، افراد مبتلا به ADD معمولا استعدادها توانایی های کمیابی دارند. با این حال، به دلیل مشکلات ناشی از علائم منفی این بیماری، این هدایا اغلب مورد توجه قرار نمی گیرند یا توسعه نمی یابند. مبتلایان به ADD می توانند به طور قابل ملاحظه ای خلاق و اصیل باشند. آنها به طور غیرعادی تحت شرایط خاصی پایدار هستند و اغلب دارای استعداد کارآفرینی هستند. آنها نبوغ خود را نشان می دهند و این ویژگی را در دیگران تشویق می کنند. آنها تمایل دارند تحت فشار به خوبی بداهه بپردازند. از آنجایی که آنها توانایی ارائه چندین ورودی را به طور همزمان دارند، می توانند رهبران قوی در زمان تغییر باشند. آنها همچنین تمایل دارند پس از ناکامیها به سرعت بازگردند و هر روز انرژی تازهای را به شرکت وارد کنند.
مدیران با ADD معمولاً به نتایج متناقضی دست می یابند. گاهی اوقات آنها به شدت شکست می خورند زیرا سازماندهی نشده اند و اشتباه می کنند. در زمانهای دیگر، آنها عملکرد درخشانی دارند و ایدهها و استراتژیهای اصلی را ارائه میکنند که منجر به عملکرد در بالاترین سطح میشود.
دیوید نیلمان، مدیر عامل JetBlue Airways،ADD دارد. مدرسه برای او شکنجه بود. او قادر به تمرکز نبود، از درس خواندن متنفر بود و همه چیز را به تعویق می انداخت. نیلمن به من گفت: «احساس میکردم باید کارها را انجام دهم، کارها را پیش ببرم، اما وقتی در حال مطالعه آمار بودم، میدانستم هیچ کاربردی در زندگی من ندارد. میدانستم که باید تحصیلات داشته باشم، اما در اولین فرصت برای راهاندازی یک کسبوکار، از دانشگاه خارج شدم.» او به سرعت در دنیای بیزنس صعود کرد و از نقاط قوت خود - تفکر اصیل، انرژی بالا، توانایی بیرون کشیدن بهترین افراد - و کمک گرفتن در سازمان و مدیریت زمان استفاده کرد.
مانند بسیاری از افراد مبتلا به ADD، نیلمن گاهی اوقات میتوانست با کلمات بیپرده خود به بقیه توهین کند، اما ایدههای او به اندازهای خوب بود که صنعت هواپیمایی را تغییر دهد. مثلاً بلیت الکترونیکی را اختراع کرد. او میگوید: «وقتی این ایده را مطرح کردم، مردم به من میخندیدند و میگفتند هیچکس بدون بلیط کاغذی به فرودگاه نمیرود. اکنون همه این کار را میکنند و میلیونها دلار در صنعت صرفهجویی کرده است.» به نظر می رسد مناسب است که فردی با ADD راهی ابداع کند که مجبور نباشد بردن بلیط کاغذی را به خاطر بسپارد. نیلمن معتقد است ADD یکی از کلیدهای موفقیت اوست. او به دور از پشیمانی از داشتن آن، آن را جشن می گیرد. اما می داند که باید ADD خود را با دقت مدیریت کند.
ویژگی کمبود توجه با علائم منفی ADD مشخص می شود. با این حال،ADT به جای اینکه ریشه در ژنتیک داشته باشد، صرفاً پاسخی به محیط هایپرکینتیکی است که در آن زندگی می کنیم. در واقع، فرهنگ مدرن به جز بسیاری از ما نیازمند توسعه ADT است. هرگز در تاریخ از مغز انسان خواسته نشده است که این همه نقاط داده را ردیابی کند. در همه جا، مردم برای جمعآوری و انتقال سریعتر و تند تر دادهها، برنامهها و ایدهها به تلفنهای همراه، ایمیل و دستیارهای دیجیتالی خود متکی هستند. می توان استدلال کرد که ارزش اصلی دوران مدرن سرعت است، که میلان کوندرا رمان نویس آن را به عنوان «شکل خلسه ای که فناوری به انسان مدرن بخشیده است» توصیف کرد. ما که معتاد به سرعت هستیم، حتی زمانی که نمیتوانیم سریعتر پیش برویم، آن را میخواهیم. جیمز گلیک در کتاب Faster: The Acceleration of Just About Everything میگوید که دکمه "بستن درب" در آسانسورها اغلب همان دکمه ای است که رنگ آن از بین رفته است. همانطور که مغز انسان تلاش می کند تا خود را حفظ کند، آنقدر می لنگد تا در نهایت وارد دنیای ADT می شود.
این مغز شماست
در حالی که اسکن مغز نمی تواند تفاوت های آناتومیکی را بین افراد دارای مغز "عادی" و افرادی که از ADT رنج می برند نشان دهد، مطالعات نشان داده است که از آنجایی که از مغز انسان خواسته می شود تا مقادیر گیج کننده ای از داده ها را پردازش کند، توانایی آن برای حل مشکلات به صورت انعطاف پذیر و خلاقانه کاهش می یابد و تعداد اشتباهات افزایش می یابد. برای یافتن دلیل، اجازه دهید به یک سفر عصبی مختصر برویم.
صاحبان این اندام تریلیون سلولی که دارای بزرگترین قشر در تمام طبیعت هستند، امروزه فشار خاصی بر روی لوب پیشانی و جلوی سر وارد می کنند که در این مقاله از آن به عنوان لوب فرانتال یاد می کنم. این منطقه بر آنچه که عملکرد اجرایی (EF) نامیده می شود، حاکم است. EF تصمیم گیری و برنامه ریزی را راهنمایی می کند. سازماندهی و اولویت بندی اطلاعات و ایده ها؛ مدیریت زمان؛ و وظایف مدیریتی پیچیده و منحصر به فرد انسانی دیگر. تا زمانی که لوب های فرانتال ما مسئول باقی بماند، همه چیز خوب است.
در زیر لوب های فرانتال قسمت هایی از مغز قرار دارد که به بقا اختصاص داده شده است. این مراکز عمیق بر عملکردهای اساسی مانند خواب، گرسنگی، میل جنسی، تنفس و ضربان قلب و همچنین احساسات مثبت و منفی زمخت نظارت می کنند. وقتی خوب کار می کنید و در سطح اوج هستید، این مراکز عمیق پیام های هیجان، رضایت و شادی را ارسال می کنند. آنها انگیزه شما را افزایش می دهند، به شما کمک می کنند تا توجه خود را حفظ کنید، و در حافظه کاری و تعداد نقاط داده ای که می توانید به طور همزمان پیگیری کنید، تداخلی ایجاد نمی کنند. اما زمانی که شما در مواجهه با ششمین تصمیم پس از وقفه ای در مشکل پنجم و در بحبوحه جستجوی نهمین قطعه از اطلاعات گمشده در روزی که معامله سوم به هم خورده و دوازدهمین درخواست غیرممکن شما رد شده هستید، مغز شما شروع به وحشت می کند. درست طوری واکنش نشان می دهد که گویی آن تصمیم ششم یک ببر خونخوار و انسان خوار است.
به عنوان یک متخصص در ناتوانیهای یادگیری، دریافتهام که خطرناکترین ناتوانی، هیچ وضعیت رسمی قابل تشخیصی مانند نارساخوانی یا ADD نیست. ترس است. ترس ما را به حالت بقا می برد و در نتیجه از یادگیری سیال و درک دقیق جلوگیری می کند. مطمئناً، اگر یک ببر واقعی قصد دارد به شما حمله کند، بقا حالتی است که میخواهید در آن باشید. اما اگر میخواهید هوشمندانه با یک کار ظریف کنار بیایید، حالت بقا بسیار ناخوشایند و به درد نخور است.
هنگامی که لوب های فرانتال به ظرفیت نزدیک می شوند و ما شروع به ترس از این می کنیم که نتوانیم ادامه دهیم، رابطه بین نواحی بالاتر و پایینی مغز چرخشی شوم پیدا می کند. هزاران سال تکامل به قسمت بالای مغز آموخته است که سیگنال های ناراحتی مغز پایین را نادیده نگیرد. در حالت بقا، نواحی عمیق مغز کنترل را به عهده می گیرند و شروع به هدایت مناطق بالاتر می کنند. در نتیجه، کل مغز گرفتار گره های عصبی-22 می شود. نواحی عمیق پیامهای اضافه بار را که از لوبهای فرانتال دریافت میکنند، به همان روشی که همه چیز را تفسیر میکنند تفسیر میکنند: بدوی. آنها با خشم سیگنال های ترس، اضطراب، بی حوصلگی، تحریک پذیری، عصبانیت یا هراس را منتشر می کنند. این زنگ هشدار به شانگهای توجه لوب های پیشانی می رسد و باعث میشود آن ها قدرت خود را از دست بدهند. از آنجایی که سیگنالهای بقا غیرقابل مقاومت هستند، لوبهای فرانتال در ارسال پیام به مراکز عمیق گیر میکنند و میگویند: «پیام دریافت شد. تلاش میکنم روی آن کار کنم، اما موفقیتی پیش رو نخواهد بود.» این پیامها بیشتر مراکز عمیق را مختل میکنند، که پیامهای قویتری از ناراحتی را به لوبهای فرانتال ارسال میکنند.
در همین حال، در پاسخ به آنچه در مغز میگذرد، بقیه بدن -به ویژه سیستمهای غدد درون ریز، تنفسی، قلبی عروقی، عضلانی اسکلتی و اعصاب محیطی- به حالت بحرانی تغییر کرده و فیزیولوژی پایه خود را از آرامش و سکوت به هشدار قرمز تغییر داده است. مغز و بدن در یک مدار طنین انداز قفل شده اند در حالی که لوب های جلویی پیچیدگی خود را از دست می دهند، گویی سرکه به شراب اضافه شده است. در این حالت، EF به تفکر ساده و سیاه و سفید باز می گردد. پرسپکتیو و سایه های خاکستری ناپدید می شوند. هوش کمرنگ می شود در تلاشی بیهوده برای انجام بیش از حد ممکن، مغز به طور متناقضی توانایی خود را برای تفکر واضح کاهش می دهد.
این رویداد عصبی زمانی اتفاق میافتد که یک مدیر به شدت در تلاش است تا با ورودیهای بیشتری از آنچه که ممکن است برخورد کند. در حالت بقا، مدیر قضاوتهای سریعی میکند و با عصبانیت عجله میکند تا به هر موضوعی که در دست است، نزدیک شود. او احساس می کند که مجبور است فوراً مشکل را تحت کنترل درآورد تا خطر درک شده را خاموش کند تا مبادا او را نابود کند. در این حالت انعطاف پذیری، حس شوخ طبعی، و توانایی اش در برخورد با ناشناخته ها از او سلب شده است. او تصویر بزرگ و اهداف و ارزش هایی را که برای آنها ایستاده را فراموش می کند. او خلاقیت و توانایی خود را برای تغییر برنامه ها از دست می دهد. او با تمام وجود فقط می خواهد ببر استعاری را بکشد. در این لحظات او مستعد بهم ریختن، عصبانی شدن، سرزنش دیگران و خرابکاری در کار خود است. یا ممکن است در جهت مخالف برود، در انکار و اجتناب کامل از مشکلاتی که به او حمله میکنند، فقط بلعیده شود. این ADT در بدترین حالت خود است.
اگرچه ADT همیشه به چنین ابعاد شدیدی نمی رسد، اما در میان کارکنان خشمگین ویرانی ایجاد می کند. از آنجایی که هیچ دو مغزی شبیه هم نیستند، برخی افراد بهتر از دیگران با این وضعیت کنار می آیند. با این حال، صرف نظر از اینکه مدیران اجرایی چقدر خوب عمل می کنند، هیچ کس کنترل کاملی بر عملکرد اجرایی خود ندارد.
مدیریت ADT
متأسفانه، مدیریت ارشد تاکنون علائم ADT را از دریچه تحریف اخلاق یا شخصیت مشاهده کرده است. کارمندانی که به نظر میرسند قادر به حفظ سرعت نیستند، ضعیف یا به درد نخور دیده میشوند. مورد یکی از مدیران اجرایی را در نظر بگیرید که در شرایطی که کاملاً بیش از حد سرش شلوغ شده بود به دیدن من آمد. من به او پیشنهاد کردم که این وضعیت را با مافوق خود در میان بگذارد و از او کمک بخواهد. وقتی موکلم این کار را کرد، به او گفته شد که اگر از عهده کار بر نمی آید، باید به استعفا فکر کند. حتی با وجود اینکه ارزیابیهای عملکرد او فوقالعاده بود و او به دلیل اینکه یکی از خلاقترین افراد سازمان بود، تحسین شده بود، به او اجازه خروج داده شداو نمیتوانست اظهارات مدیر مبنی بر کشتن خودش برای این کار را قبول کند پس از این کار استعفا داد، و تازه شکوفا شد.
چگونه می توانیم اثرات بی رحمانه ADT را هم در خود و هم در سازمانمان کنترل کنیم؟ در حالی که ADD اغلب به دارو نیاز دارد، درمان ADT مطمئناً اینطور نیست. ADT تنها با مهندسی خلاقانه محیط و سلامت عاطفی و فیزیکی فرد قابل کنترل است. من متوجه شده ام که اقدامات پیشگیرانه زیر کمک زیادی به مدیران اجرایی در کنترل علائم ADT می کند.
احساسات مثبت را ترویج کنید.
مهم ترین گام در کنترل ADT خرید بلک بری سوپرتوربوشارژ و پر کردن آن با چیزهای مختلف نیست، بلکه ایجاد محیطی است که مغز بتواند در آن بهترین عملکرد را داشته باشد. این به معنای ایجاد یک فضای مثبت و بدون ترس است، زیرا احساسات کلید روشن/خاموش برای عملکرد اجرایی است.
مهمترین مرحله در کنترل ADT ایجاد محیطی است که مغز بتواند در آن بهترین عملکرد را داشته باشد.
دلایل عصبی وجود دارد که چرا ADT در محیط هایی که افراد در تماس فیزیکی هستند و به یکدیگر اعتماد دارند و به یکدیگر احترام می گذارند کمتر رخ می دهد. هنگامی که به راحتی با یک همکار ارتباط برقرار می کنید، حتی اگر با یک مشکل طاقت فرسا دست و پنجه نرم می کنید، مراکز عمیق مغز پیام هایی را از طریق مرکز لذت به ناحیه ای که منابع را به لوب های فرانتال اختصاص می دهد ارسال می کند. حتی زمانی که تحت استرس شدید هستید، این حس ارتباط انسانی باعث میشود عملکرد اجرایی بهتر شود.
در مقابل، افرادی که در انزوای فیزیکی کار میکنند بیشتر از ADT رنج میبرند، زیرا هرچه منزویتر باشیم، استرس بیشتری میگیریم. زمانی که برای یکی از پیشروترین بخشهای شیمی دانشگاه در جهان مشاوره میدادم ، شاهد نمونهای واضح از خطر یک محیط جدا و قدرت شفابخش یک محیط متصل بودم. در فرهنگ سابقاً سختمحور این بخش، ADT بیداد میکرد و با اخلاقی تشدید میشد که هر کسی را از درخواست کمک یا حتی اعلام اینکه چیزی اشتباه است منع میکرد. مردم به یکدیگر اعتماد نداشتند. آنها به تنهایی روی پروژه ها کار می کردند که منجر به بی اعتمادی بیشتر می شد. اکثر مردم در رنج عاطفی بودند، اما در فرهنگ این بخش ضمنی این تصور وجود داشت که رنج بزرگ منجر به سود بزرگ می شود.
در اواخر دهه 1990، یکی از بااستعدادترین دانشجویان فارغ التحصیل دپارتمان خودکشی کرد. یادداشت خودکشی او به صراحت دانشگاه را مقصر میدانست که او را از حد خود بیشتر هل داده بود. فرهنگ این بخش به معنای واقعی کلمه کشنده بود.
رئیس اداره و جانشین وی به جای تلاش برای مخفی کردن فاجعه، شجاعانه و خلاقانه عمل کردند. آنها بلافاصله ساختار سیستم نظارتی را تغییر دادند به طوری که به هر دانشجوی فارغ التحصیل و فوق دکتری، سه سرپرست اختصاص داده شد، به جای اینکه یک سرپرست تنها در شغل کارآموز نقش داشته باشد. این دپارتمان بوفههای غیررسمی دو هفتهای راهاندازی کرد که به مردم اجازه میداد با هم ارتباط برقرار کنند. (حتی منزوی ترین شیمیدان برای غذا از مخفیگاه بیرون آمد، یکی از اتصال دهنده های عالی زندگی). آن ها سخنرانی ها و اطلاعات کتبی لازم در مورد علائم خطرناک فرسودگی ذهنی ارائه کردند و روش های محرمانه ای را برای دانش جویانی که نیاز به کمک داشتند ارائه کردند. این مراحل، همراه با جلسات منظم که شامل بازدید مدیران ارشد دانشکده از دانشگاه میشد، منجر به فرهنگ انسانیتر و سازندهتر شد که در آن دانشجویان و اساتید احساس مشارکت کامل داشتند. عملکرد بخش درجه یک باقی ماند و تحقیقات خلاقانه شکوفا شد.
نتیجه نهایی این است: تقویت ارتباطات و کاهش ترس باعث تقویت قدرت مغز می شود. وقتی حداقل هر چهار تا شش ساعت برای یک «لحظه انسانی» وقت می گذارید، مثل مبادله رودررو با فردی که دوست دارید، به مغز خود آنچه نیاز دارد می دهید.
مراقب جنبه فیزیکی مغز خود باشید.
خواب، رژیم غذایی مناسب و ورزش برای جلوگیری از ADT حیاتی هستند. اگرچه این به نظر بیمعنی به نظر میرسد، بسیاری از ما با نادیده گرفتن اصول بدیهی مراقبت از مغز خود آن را تخریب میکنیم.
ممکن است سعی کنید با کم خوابی با ADT کنار بیایید، به این امید که بتوانید کارهای بیشتری انجام دهید. این برعکس کاری است که باید انجام دهید، زیرا ADT زمانی ایجاد می شود که شما به اندازه کافی نمی خوابید. اسناد فراوانی وجود دارد که نشان میدهد محرومیت از خواب باعث ایجاد مشکلات زیادی میشود، از اختلال در تصمیمگیری و کاهش خلاقیت گرفته تا رفتارهای بیپروا و پارانویا. ما در میزان نیاز به خواب متفاوت هستیم. یک قانون کلی خوب این است که اگر بتوانید بدون ساعت زنگ دار از خواب بیدار شوید، به اندازه کافی می خوابید.
رژیم غذایی نیز نقش مهمی در سلامت مغز دارد. بسیاری از افراد سخت کوش معمولا کربوهیدرات مصرف می کنند که باعث می شود سطح گلوکز خون به مقدار بالایی برسد. این منجر به یک چرخه معیوب می شود: نوسانات سریع سطح انسولین میل به کربوهیدرات را بیشتر می کند. مغزی که برای تامین انرژی به گلوکز متکی است، یا دچار انباشتگی یا له له زدن می شود، که هیچ کدام عملکرد شناختی بهینه ای را ایجاد نمی کند.
اگر بتوان سطح گلوکز خون را نسبتاً ثابت نگه داشت، عملکرد مغز بسیار بهتر است. برای انجام این کار، از کربوهیدرات های ساده حاوی شکر و آرد سفید (مثلاً شیرینی، نان سفید و ماکارانی) اجتناب کنید. به کربوهیدرات های پیچیده موجود در میوه ها، غلات کامل و سبزیجات تکیه کنید. پروتئین مهم است: به جای اینکه روز خود را با قهوه و یک شیرینی دانمارکی شروع کنید، چای و یک تخم مرغ یا یک تکه ماهی سالمون دودی را روی نان تست گندم امتحان کنید. هر روز یک مولتی ویتامین را همراه مکمل اسیدهای چرب امگا 3 مصرف کنید که منبع عالی آن روغن ماهی است. امگا 3 و کمپلکس E و B موجود در مولتی ویتامینها عملکرد سالم مغز را تقویت میکنند و حتی ممکن است از بیماری آلزایمر و بیماریهای التهابی (که میتواند نقطه شروع قاتلان اصلی مانند بیماری قلبی، سکته، دیابت و سرطان باشد) جلوگیری کند. مصرف الکل خود را نیز تعدیل کنید، زیرا مصرف بیش از حد آن سلول های مغز را می کشد و باعث تسریع توسعه از دست دادن حافظه و حتی زوال عقل می شود. همانطور که رژیم غذایی خود را برای ارتقای عملکرد مغز و سلامت عمومی خوب تغییر می دهید، بدن شما نیز وزن اضافی را کاهش می دهد.
اگر فکر میکنید نمیتوانید برای ورزش کردن وقت بگذارید، دوباره فکر کنید. ساعتها پشت میز نشستن، نه تنها به دلیل کاهش جریان خون به مغز، بلکه به دلایل بیوشیمیایی دیگر، قدرت ذهنی را کاهش میدهد. ورزش بدن را وادار به تولید مجموعه ای از مواد شیمیایی مورد علاقه مغز می کند، از جمله اندورفین، سروتونین، دوپامین، اپی نفرین، و نوراپی نفرین، و همچنین دو ترکیب اخیرا کشف شده، فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) و فاکتور رشد عصبی (NGF) ). BDNF و NGF هر دو سلامت و رشد سلولی را در مغز تقویت میکنند، از آسیبهای ناشی از پیری و استرس جلوگیری میکنند و مغز را در بهترین حالت نگه میدارند. هیچ چیز به اندازه ورزش بدنی باعث تولید BDNF و NGF نمیشود، و این توضیح میدهد که چرا کسانی که به طور منظم ورزش میکنند اگر چند روز ورزش نکنند احساس بیحالی و کندی میکنند که. شما بیش از زمانی که روی تردمیل سرمایه گذاری می کنید را با بهره وری و کارایی بهتر جبران خواهید کرد. برای جلوگیری از علائم ADT در حالی که در محل کار هستید، از روی میز خود بلند شوید و چند بار از پله ها بالا و پایین بروید یا به سرعت در راهرو راه بروید. این تلاشهای سریع و ساده دکمه تنظیم مجدد مغز شما را فشار میدهد.
سازماندهی برای ADT.
توسعه تاکتیکهایی برای سازماندهی مهم است، اما نه بمثل تصمیمهای پوچ سال نو. بلکه هدف شما این است که کارتان را طوری سازمان دهید که مناسب شما باشد تا بی نظمی، شما را از رسیدن به اهدافتان باز نکند.
ابتدا، استراتژی هایی برای کمک به لوب پیشانی خود در کنترل خود ابداع کنید. اینها ممکن است شامل تقسیم کارهای بزرگ به کارهای کوچکتر و تمیز نگه داشتن بخشی از فضای کار یا میز خود همیشه باشد. (شما نیازی به داشتن یک دفتر کار مرتب ندارید، فقط یک بخش منظم از دفتر خود دارید.) به همین ترتیب، ممکن است سعی کنید بخشی از روز خود را بدون قرار ملاقات، ایمیل و سایر موارد حواس پرتی نگه دارید تا زمانی برای فکر کردن داشته باشید. از آنجایی که ایمیل یک راه فوقالعاده برای به تعویق انداختن و تنظیم همزمان خود برای ADT است، ممکن است «ساعتهای ایمیل» خاصی را در نظر بگیرید، زیرا لازم نیست فوراً به هر ایمیلی پاسخ دهید.
وقتی روزتان را شروع میکنید، به خودتان اجازه ندهید در گردابهای ایمیل یا پست صوتی یا انجام کارهای جزئی که وقتتان را میگیرد، غرق شوید. در عوض به یک کار حیاتی توجه کنید. قبل از اینکه کار آن روز را شروع کنید، فهرستی از پنج مورد اولویتی که فردا به توجه شما نیاز دارد تهیه کنید. لیست های کوتاه شما را مجبور می کند وظایف خود را اولویت بندی و تکمیل کنید. علاوه بر این، اسناد و مدارک را انبار نکنید. یکی از بیماران من، مدیر اجرایی با ADD، از قانون OHIO استفاده می کند: فقط یک بار آن را مدیریت کنید. فرد اگر برگه ای را لمس کند، باید به آن عمل کند، آن را بایگانی کند یا دور بیاندازد. او می گوید: «من آن را در یک توده قرار نمی دهم. توده ها مانند علف های هرز هستند. اگر اجازه دهید رشد کنند، همه چیز را تصاحب می کنند.»
به زمان هایی از روز که احساس می کنید بهترین عملکرد خود را دارید، توجه کنید. مهم ترین کار خود را در آن زمان انجام دهید و کارهای دیگر را برای زمان های دیگر ذخیره کنید. دفتر خود را به گونه ای تنظیم کنید که به عملکرد ذهنی کمک کند. اگر با موسیقی بهتر تمرکز می کنید، موسیقی داشته باشید (در صورت نیاز، از هدفون استفاده کنید). اگر ایستاده بهتر فکر می کنید، ایستاده کار کنید یا مرتب راه بروید. اگر خط خطی کاغذ یا زدن روی میز به شما کمک می کند، راهی برای انجام این کار بدون اینکه کسی را اذیت کنید بیابید یا یک اسباب بازی فیجت تهیه کنید تا در جلسات بیاورید. این استراتژی های کوچک پیش پا افتاده به نظر می رسند، اما شیطان ADT که باعث حواس پرتی میشود را شکست می دهند.
از لوب های پیشانی خود محافظت کنید.
برای اینکه از حالت بقا خارج شوید و مغز پایینی خود را از کنترل غصب نکنید، سرعت خود را کم کنید. زمانی را که نیاز دارید برای درک آنچه در حال وقوع است، گوش دادن، پرسیدن سوال و هضم آنچه گفته شده است اختصاص دهید تا گیج نشوید و مغز خود را دچار وحشت نکنید. به یک نفر بگویید حواسش به شما باشد. اصرار کنید که او به شما بگوید که ایمیل نزنید، تلفن را برندارید یا دفتر را ترک کنید.
اگر احساس می کنید خسته شدید، ترفندهای زیر را امتحان کنید. یک کار ساده را انجام دهید، مانند تنظیم مجدد تقویم در ساعت یا نوشتن یک یادداشت در مورد یک موضوع بی ربط. اگر در مورد شروع یک پروژه مضطرب هستید، یک برگه کاغذ بردارید یا کلمه پرداز خود را روشن کنید و یک پاراگراف در مورد چیزی غیر مرتبط با پروژه بنویسید.
(در مورد خانه، ماشین، کفشهایتان – هر چیزی که خوب میشناسید). شما همچنین می توانید ساده ترین بخش کار را انجام دهید. برای مثال، فقط عنوان یک یادداشت را در مورد آن بنویسید. یک فرهنگ لغت باز کنید و چند تعریف را بخوانید یا پنج دقیقه را صرف انجام جدول کلمات متقاطع کنید. هر یک از این کارهای کوچک با فریب دادن آن به خاموش کردن پیامهای هشداردهنده، بخش پایینتر مغز شما را آرام میکند و لوب پیشانی شما را در کنترل کامل قرار میدهد.
آنچه رهبران می توانند انجام دهند
اغلب، شرکتها با تقاضای تفکر سریع به جای تفکر عمیق، ADT را در کارکنان خود القا و تشدید میکنند. شرکتها همچنین از کارمندان میخواهند که روی پروژهها و ابتکارات همپوشانی متعددی کار کنند که نتیجه آن تفکر درجه دوم است. بدتر از آن، شرکتهایی که از کارمندان خود میخواهند کارهای زیادی را در یک لحظه انجام دهند، تمایل دارند به کسانی که بله میگویند پاداش دهند، در حالی که کسانی را که تمرکز و نه گفتن را انتخاب میکنند تنبیه میکنند.
علاوه بر این، سازمانها این اشتباه را مرتکب میشوند که با حذف کارکنان پشتیبانی، کارکنان خود را مجبور به انجام کارهای بیشتر و بیشتر با انرژی کمتر و کمتر میکنند. چنین شرکتهایی در درازمدت ضرر میکنند، زیرا هر چه مدیر باید زمان بیشتری را برای دستیار اداری خود صرف کند و کمتر بتواند تفویض اختیار کند، در انجام کارهای مهم پیشبرد سازمان مؤثرتر خواهد بود. . علاوه بر این، شرکتهایی که علائم ADT را در کارکنان خود نادیده میگیرند، از اثرات نامطلوب آن رنج میبرند: کارمندان کمتوانی میکنند، به هم ریخته میشوند، ، بیاحتیاطی میکنند، و قدرت مغز خود را هدر میدهند. با ادامه افزایش تقاضاها، یک محیط سمی و پرفشار منجر به نرخ بالای بیماری و جابجایی کارکنان می شود.
برای مقابله با ADT و مهار نیروی مغزی کارکنان، شرکتها باید در امکاناتی سرمایهگذاری کنند که به فضای مثبت کمک میکند. یکی از شرکت هایی که در این زمینه کار بسیار خوبی انجام داده است، موسسه SAS، یک شرکت نرم افزاری بزرگ در کارولینای شمالی است. این شرکت به طور معروف لیست بلندبالایی از امتیازات را به کارکنان خود ارائه می دهد: یک سالن بدنسازی در محل به مساحت 36000 فوت مربع. یک روز کاری هفت ساعته که در ساعت 5 بعد از ظهر به پایان می رسد. بزرگترین مرکز مراقبت روزانه در کارولینای شمالی؛ کافه تریا که صندلی های کودک و صندلی های بلند را فراهم می کند تا والدین بتوانند ناهار را با فرزندان خود بخورند. روزهای بیماری نامحدود؛ و خیلی بیشتر. جو در SAS گرم، متصل و آرام است. تأثیر بر روی خط پایانی عمیقاً مثبت است. گردش مالی هرگز بالاتر از 5٪ نیست. این شرکت در هزینه ای که میلیونها شرکت نرمافزاری دیگر برای استخدام، آموزش و اخراج هدر می دهند، صرفه جویی می کند (تخمین زده میشود حداقل ۱.۵ برابر حقوق در صنعت نرمافزار باشد). کارکنان با بهره وری بالا به این ویژگی ها پاسخ می دهند. نیروهای ADT که سازمانهای دیگر را خرد میکنند، هرگز در SAS شدت نمیگیرند.
رهبران همچنین می توانند با تطبیق مهارت های کارمندان با وظایف به جلوگیری از ADT کمک کنند. وقتی مدیران اهدافی را تعیین میکنند که افراد را بیش از حد تحت فشار قرار میدهد یا از کارکنان میخواهند به جای کارهایی که به خوبی انجام میدهند، روی چیزهایی تمرکز کنند که در آن خوب نیستند، استرس افزایش مییابد. در مقابل، مدیرانی که خطرات ADT را درک می کنند، می توانند راه هایی برای حفظ خود و سازمانشان در مسیر درست پیدا کنند. برای مثال، دیوید نیلمان از JetBlue، علناً آنچه را که در آن مهارت ندارد، شناسایی کرده و راههایی برای مقابله با کاستیهای خود پیدا کرده است، چه از طریق تفویض اختیار یا با اختیار دادن به دستیار خود برای هدایت او. نیلمن همچنین این رفتار را برای همه افراد دیگر در سازمان الگوبرداری می کند. صراحت او در مورد چالش های ADD خود به دیگران اجازه می دهد در مورد مشکلات کمبود توجه خود صحبت کنند و حمایت مورد نیاز خود را کسب کنند. او همچنین مدیران خود را تشویق میکند تا افراد را با وظایفی مطابق با سبکهای شناختی و عاطفیشان هماهنگ کنند، زیرا میدانند که هیچ سبکی بهترین نیست. نیلمن بر این باور است که کمک به افراد برای رسیدن به نقاط قوت خود نشانه مدیریت پیچیده نیست و یک راه عالی برای افزایش بهره وری و روحیه کارگران است.
• • •
ADT یک تهدید بسیار واقعی برای همه ما است. اگر آن را مدیریت نکنیم، او ما را مدیریت می کند. اما درک ADT و آسیب های آن به ما اجازه می دهد تا روش های عملی را برای بهبود کار و زندگی خود به کار ببریم. در پایان، مهم ترین قدمی که یک رهبر روشن فکر می تواند برای رسیدگی به مشکل ADT بردارد، نام بردن از آن است. بیرون آوردن ADT از گنجه و توصیف علائم آن، ننگ وجودش را از بین می برد و محکومیت اخلاقی را که شرکت ها برای مدت طولانی به اشتباه به کارکنانی که بیش از حد زیر این بار سنگین بودند، از بین می برد. با دادن اجازه به افراد برای درخواست کمک و آگاهی در مورد نشانههای استرس، سازمانها راه درازی را در جهت ایجاد محیطهای کاری سازندهتر، متعادلتر و هوشمندانهتر پیش خواهند برد.
منبع: HBR