بهترين روش ارزيابی كارايی شركتها چيست ؟
اكثر تحليلگران و سرمايه گذاران بورس تمايل دارند كه از شاخص "نرخ بازگشت سهام" (Return on Equity یا ROE) بعنوان شاخص اصلی در ارزيابی كارايی شركت استفاده كنند. بهطور مشابه، بسياري از مديران ارشد اجرائی نيز تاكيد زيادی بر اين شاخص دارند، زيرا آنها دريافتهاند كه سرمايه گذاران در بورس، بيشترين اهميت را به اين شاخص ارزيابی می دهند. با اين حال آيا اين بهترين شاخص ارزيابی است؟
باوجود اينكه روشها و مدلهاي ارزشگذاری و تعيين ارزش كاملتر و حرفهای تری نظير (IRR (Internal Rate of Return) ، CFROI(Cash Flow Return of Investment) و DCF(Discounted Cash Flow) نيز ارائه شده و بكار گرفته ميشوند، همچنان "نرخ بازگشت سهام"(ROE)پركاربردترين روش است. اين موضوع منطقی به نظر میرسد، زيرا ROEبر سود و بازگشت سرمايه سهامداران شركت تاكيد و تمركز دارد و اگر شما يك سهامدار هستيد، اين روش يك ارزيابی ساده و سريع و قابل فهم از اين زوايه به شما ارائه میكند.
اما استفاده صرف از ROEميتواند بر مسائل و اشكالات بالقوه زيادی سرپوش بگذارد. اگر سرمايه گذاران هوشيار نباشند، اين روش نگاهها و توجه را از مسائل اساسي و پايهای كسبوكار شركت منحرف و به تغييرات تند روزانه و كوتاهمدت قيمت سهام در بورس جلب میكند. شركتها مي توانند با استفاده از استراتژيهاي مالی زيركانه و فريبكارانه، برای مدتی يک ROEمثبت و جذاب ارائه كنند و در پوشش آن، كارايي در حال افت و كاهششان در حوزه هاي پايهاي و كليدي كسب وكار را مخفی كنند. حتي در زمانيكه سودآوری عملياتی درحال كاهش و افت باشد، افزايش بدهیهای شركت و بازخريد و جمعآوری سهام شركت در بازار سهام از طريق نقدينگی تامين شده، می تواند به افزايش قيمت سهام و ROEشركت منجر شود. فشردگي بازار رقابت در تركيب زيركانهای با نرخ پائين بهره تسهيلات بانكي كه ويژگي چنددهه اخير بازارهاي پولی آمريكا و اروپا بوده است، انگيزهاي قوي براي اجراي چنين استراتژيهايي در شركتها ايجاد ميكند تا بدينوسيله سرمايهگذاران و سهامداران خود را با ارائه ROEهای دستكاری شده خوشحال نگهدارند.
رشد بيش از حد ميزان بدهيهاي يک شركت براي اجراي استراتژی فوق، در زمانيكه تقاضاي بازار و فروش محصولاتش در حال كاهش است، ريسک خطرناكی است كه آينده شركت را تهديد ميكند. همانطوریكه بسياری از شركت ها در زمان ركودهای اقتصادی متوجه شدهاند، چنين رويكردهايی باعث افزايش شديد ريسک شركت در دورههاي سخت بعدی میشود.
چنين اقداماتی میتواند به عادت تبديل شود. اگر سودآوري عمليات اصلی شركت همچنان كاهش يابد، افزايش ميزان بدهیهای شركت جهت جمعآوری سهام شركت و ايجاد بازدهي بيشتر سهام و بازده حقوق صاحبان سهام ضروري خواهد شد. اين رويكرد باعت افزايش ريسک و آسيبپذيری شركت در برابر زيانهاي غيرمنتظره كاهش تقاضای مصرفكننده و بحران هاي بازارهای مالی خواهد شد. اما عدمتوجه به كاهش ROEهم اغلب بسيار دشوار و دردناک است، زيرا اثر منفی فوری و آنی بر قيمت سهام شركت در بازارهای بورس میتواند داشته باشد. اما ريسک و خطر طرف مقابل و افزايش بدهیهای شركت جهت افزايشROE، كمتر فوری و قابل محاسبه است، بنابراين وسوسه شدن شركتها به پيشگيري از يك وضعيت دشوار و دردناک فوری، قابل فهم است.
اين نكات درباره ROE، زمانيكه در حال اصلاح رويكردها بوديم، ما را به انتخاب شاخص سودآوری متفاوتی برای ارزيابی كارايی مالی شركتها هدايت كرد. ما بر روي شاخص "نرخ بازگشت داراييها" (Return on Assets or ROA)كه بطور معمول خيليكمتر موردتوجه مديران ارشد اجرائي و سرمايهگذاران بود، براي تحليل روندهاي سودآوري درازمدت همه شركتهاي سهامي عام در ايالات متحده تمركز كرديم. "نرخ بازگشت داراييها" از تحريفهاي احتمالي با استفاده از استراتژيهاي مالي نظير موارد فوق الذكر جلوگيري ميكند.
همچنين ROAمعيار بهتري براي سنجش كارايي مالي، نسبت به شاخصهاي صورتهاي مالي نظير حجم فروش و حاشيه سود است. ROAمستقيما سراغ سرفصلي ميرود كه نشاندهنده نحوه بكارگيري داراييهاي شركت در پشتيباني از فعاليتهاي كسبوكار است. اين شاخص مشخص ميكند آيا شركت قادر به ايجاد جريان بازگشت متناسب و ارزشمندي از داراييهايش، بجاي صرفا نشان دادن ساده حجم فروش زياد، شده است. شركتهاي داراي حجم سنگين دارايي نياز به سطح بالاتري از درآمد خالص دارند تا بتوانند كسب و كارشان را ادامه دهند، اما شركتهايي كه حجم دارائي كمي دارند حتي با حاشيه سودهاي پائينتر ميتوانند يك "نرخ برگشت داراييها"كاملا سالم را ايجاد كنند.
شركتهاي زيادي، فعاليتهاي توليدي و لجستيك نيازمند زيرساختها و داراييهاي سنگين را به تامينكنندگان و پيمانكاران متخصصتر از خودشان برونسپاري ميكنند، تا كسبوكاري با حجم دارائيهاي سبكتر داشته باشند. اين زيرساختها و دارائي هاي سنگين جاي دوري نميرود و فقط از يك شركت (كارفرما) به شركت ديگر (پيمانكار) منتقل ميشوند، شركتي كه نرخ بازگشت قابل قبولي بر روي اين سرمايهگذاري در دارائيها بدست آورد و داشته باشد. اما حتي شركتهايي كه ذاتا كسبوكارهايي با حجم دارائي سبك هستند، حجم محدودي از دارائيهاي ثابت و جاري را نياز دارند و بايد داشته باشند تا از كسبوكارشان پشتيباني كنند.
استفاده از ROAبعنوان يك شاخص كارايي كليدي سريعا تمركز مديريت را به دارائيهايي كه براي فعاليت كسبوكار موردنياز است، جلب ميكند. اين روزها مديران اجرائي آزادي بيشتري در برونسپاري مديريت اين دارائيها و عمليات مرتبط با آنها به پيمانكاران تخصصيتر دارند. سئوال كليدي اين است: چه شركتي در بهترين موقعيت براي كسب بيشترين نرخ بازگشت بر روي اين دارائي هاست؟ اين پرسش به تيمهاي اجرائي كمك ميكند تا بر عمليات اصلي خودشان تمركز كنند، جائيكه در مديريت فعاليتها و دارائيهاي آن بهترين هستند و ساير فعاليتها و دارائيها را به شركتهاي تخصصيتر برونسپاري كنند.
اما جايگزين قدرتمندتري براي اهرم بدهي شركت وجود دارد تا كارايي شركت را بهبود ببخشد –اهرم توانائي و قابليت. چنانكه قبلا عنوان شد، اهرم مالي و بدهيهاي بيش از حد شركت، به يك بار سنگين و غيرقابل تحمل در شرايط ركود اقتصادي تبديل ميشود. در مقابل، اهرم قابليت، كسبوكار را در همه مراحل چرخه اقتصاد كمك و پشتيباني ميكند. تامينكنندگان متخصص خدمات مختلف برونسپاري، بعلت مقياس و تنوع عملياتشان، ميتوانند دارائيهاي كليدي و توانائيهاي موردنياز را سريعا و سودآورتر براي شركتها تامين كنند و به آنها كمك كنند كه در تغييرات مثبت اقتصادي، سريعا رشد كنند. هزينههاي متغير برونسپاري كمك ميكنند كه شركتها در روندهاي نزولي و ركودهاي اقتصادي، امكان كاهش مقياس عملياتشان را داشته باشند. اما اهرمهاي مالي و بدهي كه براحتي در دسترس شركتها قرار دارد و به آنها كمك ميكند كه نرخ بازگشت بالاتري را براي سهامدارانشان ايجاد كنند، باعث ميشود بسياري از شركتها از پتانسيل اهرم قابليت و توانائي غفلت كنند.
روندهاي بلندمدت ROAاهميت گزينههاي اهرم قابليت و توانائي را برجسته ميكند. براساس بررسيهاي ما، مشخص و آشكار شد كه از سال 1956 همه شركتهاي سهامي عام آمريكا كاهش عمده و مستمري را در نرخ ROAتجربه كردهاند–كاهشي 75 درصدي.
دورههاي فشارها و بحرانهاي اقتصادي بطور گستردهاي بوسيله معيارها و بازه زماني مورداستفاده ما، مبهم و تيره و تار نشان داده شدند. اين موضوع فقط بازتاب آخرين نزول و ركود اقتصادي نيست. اين روندهاي درازمدتتر نشان ميدهند كه رويكردهاي سنتي ما به كسبوكار، بطور پايهاي شكست خوردهاند. اين نزول و سقوط عليرغم حركت فعاليتهاي كسبوكار بسوي دارائيهاي سبكتر و باوجود عدم ذكر يك دارائي سنگين و عمده در ترازنامه رخ داده است –استعدادها و منابع انساني شركت.
هيچ شاخصي به تنهايي كامل نيست و شاخصهاي مختلف بسته به موقعيتهاي متفاوت مناسب هستند. اما اطمينان و تكيه بيش از حد ما به شاخص ROEدر سطوح مختلف مشكلساز شده است. در مقابل ROAيك تصوير بهتر از پايهها و اصول كسبوكار شامل نحوه بكارگيري دارائيها و منابع ارائه ميدهد. در يك فشار و نزول اقتصادي، مديران ارشد اجرائي با ROAبخوبي راهنمائي و هدايت خواهند شد تا بپرسند: در مديريت چه دارائيهايي ما توانائي منحصربفردي داريم؟ و چگونه ميتوانيم بقيه دارائيهاي خود و مديريتشان را به شركتهاي ديگري، واگذار كنيم، در حاليكه ما بر توانائي منحصربفردمان تمركز كردهايم؟
شما چه فكر ميكنيد؟ مفيدترين شاخص براي ارزيابي كارائي مالي و سودآوري چيست؟ پيامدها و نتايج درازمدت روندهاي ROAچيست؟ آيا شركتها به ميزان كافي در پيگيري اهرم توانائي، پيگير هستند و تلاش ميكنند؟ اگر پاسخ منفي است، چه چيزي آنها را از اينكار بازميدارد؟
منبع: HBR