یادگیری موثر و مداوم به موازات شغل

اخیرا یکی از همکارانم صحبت بسیار جالبی از پیش بینی خود داشت : زمان زیادی طول نمی کشد که افرادی که با هم همکار هستند از یکدیگر بجای اینکه بپرسند "چه چیزی میخوانی؟ " خواهند پرسید " چه دوره آموزشی را می گذرانی؟"شاید پیش بینی همکار من صحیح باشد و به واقعیت بپیوندد، ولی این موضوع من را مقداری نگران میکند- نه از این جهت که علاقه ای به یادگیری ندارم بلکه من همیشه علاقمند به درس و آموزش بوده ام و اگر می توانستم از عهده مخارج زندگیم برآیم حتما سال های متمادی را به تحصیل و علم اندوزی می پرداختم .اما اینکه چگونه می توان حجم زیاد درس ها و سمینارها و دوره های آموزشی آنلاین را به موازت شغل و زندگی پرمشغله پیش برد بسیار سخت است( البته از یک جهت من هنوز هم در حال یادگیری هستم).


در محل کار از ما انتظار میرود که روز به روز بهتر عمل کنیم در حین کار و مدیریت دیگران باید خود نیز پیشرفت کنیم.سازمانی که در آن کار میکنیم وظایف جدید به ما محول میکند. برخی از کارفرمایان امکاناتی را برای آموزش و یادگیری کارکنان در سازمان در نظر میگیرند و البته برخی دیگر از کارفرمایان آینده نگر که بودجه مناسبی را در اختیار دارند امکان تحصیل در دانشگاه را برای کارکنان فراهم میکنند ولی خیلی از شرکت ها بر این باورند که ادامه تحصیل به خود شخص مربوط است.

ادوارد دی هس  استاد دانشگاه بازرگانی دارن از شرکت ها میخواهد که بیشتر به این امر توجه کنند . در کتاب او(بیاموز یا بمیر) طرح اولیه ای از محیط های مناسب تر برای یادگیری پیشنهاد شده است.البته که این طرح کوچک و مختصر نیست و کار آمد هم هست.هس مطالعات زیادی انجام داد:     

 ۱) در رابطه با عوامل ادراکی، حسی ، رفتاری که بر یادگیری اثر گذارند.

۲) درباره مدیران، آموزه ها و سیاست هایی که تغییر و تحول و بقا کسب و کار ها را ممکن می سازند.او در این کتاب مثال های زیادی هم ارائه میکند _ برای نمونه اشاره به شرکتbride water  میکند که گفت و گوهای داخلی و آموزش های موجود در این شرکت به چه نحوی است .هر تلاشی از طرف فرد برای یادگیری و آموزش بدون حمایت سازمان ها می تواند به راحتی بی نتیجه بماند.

نقش مدیران در رشد کارمندان

مدیران شاید به تشویق کارکنانشان برای ثبتنام در دوره های آموزشی نیز بپردازند اما آیا این افراد وقت کافی برای حضور موثر در این دوره ها را خواهند داشت؟آیا حجم کار آنها در سازمان تغییر خواهد کرد؟اگر این دوره ها بطور مناسب با فعالبت آنها در سازمان هماهنگ نباشد چگونه شرایط لازم برای افرادی که به فکر پیشرفت و یادگیری هستند فراهم خواهد شد؟راه حلی که هس پیشنهاد میکند این است که در محل کار فرد شغل ها و وظایفی که به او داده میشود به نوعی آموزنده باشد که مسبب پیشرفت و ارتقا آگاهی و مهارت او شود.بطوریکه افراد مشتاق یادگیری ترکیبی از حمایت مثبت و چالش های مثبت را تجربه کنند.این مدل شامل ارايه اعطای اختیار کافی ، اندازه گرفتن پیشرفت همه جانبه و دادن پاداش هایی  مانند ارتقا شغلی، افزایش سهم مالکیت، برای تشویقشان ارائه شود.افراد نیز باید وظایف خود را انجام داده و یادگیری مهارت های موردنظر و به کار بردن (ذهنیت توسعه گر، که کارول دویک از دانشگاه استنفورد آن را پیشگویی کام بخش میداند ) کوشا باشند.

لیز وایزمن (مشاور امور مدیریتی) معتقد است تمایل به یادگیری اغلب موجب میشود که افراد کم تجربه تر نسبت به همکاران قدیمی تر خود (که دانسته هایی را قبول کرده و در پیش گرفته اند) جلوتر بزنند.او در کتاب جدید خود (تازه کاران باهوش) می گوید افراد تازه کار کمبودهای دانش و مهارت خود را با فراگیری اطلاعات و یادگیری از متخصصان و برقراری ارتباطات موثر جبران می کنند.وقتی با چالش های جدید روبرو می شوند سریعا سعی میکنند تخصص لازم را بدست آورند، بررسی هایی انجام داده و مداوم به ذینفعان امور وضعیت را گزارش میدهند و این چنین است که مشکلات و مسائل پیش رویشان کاهش می یابد. وی استدلال می کند که کار و زندگی در یک دوره یادگیری مداوم، به خوبی به مردم در یک دنیای سریع حرکت می کند.

وایز من مثل دویک باور دارد که کار و زندگی در دوره یادگیری مداوم در دنیای رو به رشد کنونی به نفع افراد است ولی اگر نتوانید خود را با این شرایط کار و یادگیری وفق دهید چه؟سباستین بیلی و اکتاویوس بلک (دو مشاور در این زمینه) طی کتابی به اسم  Gym Mind که بعد از موفقیت در برتانیا اخیرا در ایالات متحده هم چاپ شده است.روش هایی جهت تمرین های ذهنی برای این امر ارائه می دهند. این کتاب به شما کمک می کند بطور مثبت و خلاقانه اندیشیده و موثر عمل کنید یا به عبارتی از تمام ظرفیت مغز خود بهره ببرید.ولی علی رغم تلاشی که بیلی و بلک برای مفید بودن توصیه هایشان کرده اند ، کتاب قدری غیر کار آمد به نظر می آید که شاید به علت اهداف مبهم آن باشد. ( برای موفقیت و بهبود عملکرد) با این همه بعضی مواقع روش های جالبی ارائه شده است مثلا خود ارزیابی برای تشخیص علت کم کاری خود، من علاقه ای به مطالعه فصل به فصل کتاب ندارم البته تمرین های ارائه شده جالبند ولی نه مکررا.

خواندن این کتاب مرا یاد مشق هایی می اندازد که وقتی 9 سال داشتم انجام می دادم_ لمس استخوان ترقوه با یک دست و لمس شکم با دست دیگر. این روش است که درBrain Gym نیز ارائه شده است.Brain Gym  طرحی است که در مدارس و سازمانها از سال 1987 برای بهبود آمادگی یادگیری با حرکات مختلف انجام می شود مبتکران  Brain Gym پاول وگیل دنینسون باور دارند که ۲۶ حرکت هستند که بطور چشم گیری تمرکز ، سازماندهی ، کارایی تحصیلی و ارتباط برقرار کردن را بهتر می کنند.هرچند هم که هنوز پی به علت آنها نبرده ایم . دانشمندان گمان می کنند این اعمال موجب می شوند مسیرهای عصبی طبیعی در بدن و مغز ایجاد شده بهتر عمل کرده یا ترمیم می شوند و در نتیجه به یادگیری کمک می کنند.اینکه عصب شناسی هنوز در توضیح آن نظر قطعی ندارد به کنار Brain Gym به گونه ای طراحی شده است که فرایند یادگیری را جالب و شدنی می کند. با توجه به الزام اخیر بشر به یادگیری نامحدود این طرح جالب توجه است.

نویسنده :لیزا بورل سردبیر ارشد مجله کسب و کار هاروارد.    

منبع: Harvard business review