شوک حال و سنجش آینده
از آنجایی که اختلالات و بحرانها در سالهای اخیر انباشته شدهاند، ممکن است بتوانیم رهبران کسبوکار را برای اینکه هی می پرسند «تمام شد؟!» ببخشیم.از زمان کووید-19، تورم، قطبی شدن سیاسی، پیشرفت هوش مصنوعی (AI)، جنگ در اوکراین و خاورمیانه، و ترس از رکود در بسیاری از کشورها، محیط کلان در حال حاضر نامطمئنتر از چند دهه گذشته است. بدتر از آن هم این است که به نظر می رسد شاخص های اقتصادی سنتی قدرت پیش بینی خود را از دست داده اند.
با این حال، شایان ذکر است که در حالی که دوره های قبلی با اختلالات مشابه، مانند دهه 1970، برای زندگی ناآرام بود، آنها داستان های موفقیت تجاری قابل توجهی را آغاز کردند. در مواجهه با تلاطم و عدم قطعیت شدیدتر، دور جدیدی از دستاوردهای تجاری عمده به شرکتها بستگی دارد که بفهمند دنیایشان چگونه در حال تغییر است و چگونه باید خود را با آن سازگار کنند.
لرزش هایی از تلاقی تغییرات ساختاری
دنیای جدید ما با تغییرات ساختاری و چرخه ای در محیط کلان و تجارت شکل خواهد گرفت. نیروهای ساختاری به خوبی شناخته شده اند، اما از نظر بزرگی اثرات ترکیبی آنها کمتر مورد ارزیابی قرار می گیرند. تغییرات در فناوری را در نظر بگیرید که در طیف وسیعی از مناطق با نرخ تصاعدی رخ میدهند. استفاده و قدرت محاسباتی هوش مصنوعی مولد حتی با سرعت بیشتری نسبت به قابلیتهای ریزپردازندهها تحت قانون دیرینه قانون مور در حال رشد است.
در حالی که فناوری پیشرفت می کند، افزایش کربن و استرس آب و هوایی نیز افزایش می یابد. خوشبختانه، انتشار کربن در کشورهای توسعه یافته کاهش یافته و حتی شروع به روند کاهشی کرده است. با این حال، تقاضای انتقال به دور از کربن در حالی که نیازهای رو به رشد انرژی جهان را تامین می کند، منابع طبیعی را بیشتر مصرف می کند و در نتیجه بازارهای نوسان بیشتری ایجاد می کند و به تنش های داخلی و جهانی دامن می زند.
بازارهای مالی نیز با تغییرات عمیقی روبرو هستند زیرا بار بدهی به سطوحی می رسد که از نظر تاریخی ثابت شده است که پایدار نیستند. در سالهای اخیر، نرخهای بهره پایین این بار بدهیها را کاهش داد و در عین حال طیف وسیعتری از حبابهای دارایی را متورم کرد، زیرا سرمایه مالی جهانی در طول سه دهه گذشته بیش از سه برابر شده و تقریباً 10 برابر تولید ناخالص داخلی جهانی شده است. اکنون، شرایط فعلی، با نرخ تورم بالاتر و نرخ بهره واقعی بالاتر که انتظار میرود همچنان بالا بماند، احتمالاً این پویایی را معکوس خواهد کرد.
به عنوان مثال، یکی از عوامل اصلی افزایش مداوم بدهی های عمومی، پیری جمعیت در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بوده است. با افزایش سن جمعیت و تغییر از پس انداز خالص به مصرف کننده خالص، تشکیل سرمایه جهانی حتی با افزایش تقاضا برای سرمایه گذاری کند می شود. سهم کارگران مسنتر از مشاغل جهانی تا سال 2030 به میزان 150 میلیون افزایش خواهد یافت، زیرا رشد کلی نیروی کار در بسیاری از بازارها کاهش مییابد و منفی میشود (شکل 1 را ببینید).
این برخورد نیروها هشت روند اصلی را ایجاد کرده است که محیط کسب و کار را در بقیه این دهه و پس از آن تغییر شکل خواهد داد (شکل 2 را ببینید):
- هوش مصنوعی: قدرت و خطر
- چالش دوگانه کربن زدایی و تامین انرژی
- پس از جهانی شدن
- عقلانی سازی سرمایه
- باز انسان سازی کار
- برای خداحافظی دست نامرئی تکان می دهد
- تمرکز دوگانه روی بایت ها و آجرها
- جستوجوی اجتماع در میان تجربیات پراکنده
همه اینها برای رهبران تجاری چه معنایی دارد؟ ما سه ضرورت را برای گذر از تلاطم آینده می بینیم.
دید زودتر و روشن تر از آینده
اول، ترکیبی از نوسانات کلان اقتصادی بیشتر با چرخه های تجاری کوتاهتر و کمتر هماهنگ، نیاز به تاکید بیشتر بر "حسگری آینده" دارد. این همیشه مهم بوده است، اما در دوره های باثبات، شرایط به سرعت تغییر نمی کند و مفروضات برنامه ریزی ممکن است برای مدت طولانی تری مرتبط باقی بمانند. ایجاد دیدگاهی از آینده دشوار است، اما شرکتها با تمرکز بر سیگنالهای مناسب برای نظارت، از جمله ثبت اختراع، جریان سرمایهگذاری و ایجاد شغل، زودتر از روندهای نوظهور مطلع میشوند. بر اساس تجزیه و تحلیل گذشته نگر بیش از 200 روند، ما سه الگوی معمولی را در نحوه پیشرفت آنها می بینیم: به تدریج، مانند استریم کردن ویدئو یا telehealth (توزیع خدمات و اطلاعات مرتبط با سلامت از طریق فناوری اطلاعات و ارتباطات الکترونیکی). کاتالیز شده، مانند بلاک چین یا کار از راه دور؛ و به صورت ویروسی، مانند توکن های غیرقابل تعویض یا اسکوترهای الکترونیکی (شکل 3 را ببینید). توالی شاخصهای پیشرو میتواند در گرایشهای مختلف متفاوت باشد، بنابراین برای شرکتها مهم است که طیف گستردهای از منابع را ردیابی کنند و دیدگاههای متنوعی را از داخل و خارج شرکت ترکیب کنند.
استاندارد طلایی برای این نوع برنامهریزی بلندمدت توسط شرکتهای بزرگ انرژی اعمال میشود که نیاز به شرطبندی چند میلیارد دلاری دارند که طی دههها انجام میشود. در سالهای اخیر، ما شاهد مسیرهای متفاوتی از سوی غولهای نفت و گاز اروپایی بودهایم که سرمایهگذاری زیادی در انرژیهای تجدیدپذیر برای سرعت بخشیدن به انتقال انرژی انجام دادهاند، و همتایان آمریکاییشان که رویکرد متعادلتری را در پیش گرفتهاند. در حالی که شرکتهای انرژی ایالات متحده تاکنون از منظر بازار بهتر عمل کردهاند، هر دو مسیر ممکن است با توجه به پویایی بازار محلی قابل دوام و مناسب باشند.
دخالت بیشتر دولت، در سطوح مختلف
این امر یک ضرورت دوم را مطرح می کند: نزدیک شدن به تصمیمات و تفکرات دولت ها و سایر سهامداران بخش عمومی، به ویژه در بازار داخلی، زیرا دولت بیشتر درگیر امور بازار می شود. هدف در اینجا شامل مشاهده شتاب تقاضاهای بیشتر در تجارت از همه گوشه های طیف سیاسی است. در حالی که مسائل جنگ فرهنگی تا به امروز بیشترین توجه را به خود جلب کرده است، میدانهای نبرد در حال ظهور حول محور مسائل اقتصادی اصلی مانند شیوههای کار و حمایت از کارگران، ضد اعتماد، و سیاستهای مالیاتی و یارانهای تشدید خواهند شد.
به طور فزاینده ای، این نبردها در سطح محلی و چند محلی به جای جهانی انجام می شود و با طیف وسیع تری از سهامداران که برنامه های اغلب متفاوتی را دنبال می کنند، درگیر خواهند شد. به نوبه خود، شرکت ها باید فعالیت های خود را با شرایط محلی و چشم انداز سیاسی تنظیم کنند. در طول دوران جهانی شدن، شرکتهای چند ملیتی اوج شکارچیان دنیای تجارت بودند و با ادغام بخشهای بیشتر و بیشتر شرکت، مقیاس جهانی را ایجاد کردند. در حالی که مقیاس جهانی و گستردگی قابلیتها همچنان در بسیاری از صنایع تاثیرگذار خواهد بود، بخشهای بزرگی از یک شرکت - از عملیات گرفته تا دادهها تا استعدادها و حتی تامین مالی - ممکن است نیاز به طراحی ماژولار داشته باشند تا در صورت لزوم امکان افزونگی و تفکیکپذیری فراهم شود.
شرکتهایی مانند Uber و Airbnb رویکرد چند محلی را با رهبری و مشارکت نظارتی در شهرها و مناطق مختلف تجسم دادهاند. در سالهای اخیر، آنها با تغییر مدلهای کسبوکار خود، این امر را حتی فراتر از این هم پیش بردهاند. برای مثال، در هند، رانندگان بالقوه Uber میتوانند وسایل نقلیه را از یک شریک مالی اجاره کنند، که هم پایگاه رانندگان اوبر را گسترش میدهد و هم به تنوع بخشیدن به جریانهای درآمد شرکت کمک میکند.
بسیاری از شرکت های انرژی به تعامل محلی عادت کرده اند. Duke Energy، یک شرکت آمریکایی، در یک فرآیند چند ساله سهامداران با تمرکز بر وضعیت گذار کارولینای شمالی به انرژی پاک سرمایه گذاری کرد. دوک انرژی با مقامات دولتی برای شکل دادن به قوانینی برای ارائه خدمات بهتر به مشتریان خود کار کرد و به تصویب لایحه ای کمک کرد که انرژی های تجدیدپذیر متعلق به شرکت های برق را قادر می ساخت و مسیری را برای ایالت ایجاد کرد تا انتشار گازهای گلخانه ای خود را 70 درصد تا سال 2030 کاهش دهد.
عدم تطابق عرضه و تقاضا برای سرمایه مالی و انسانی
سومین الزام مربوط به سرمایه مالی و انسانی است. از آنجایی که تقاضا برای سرمایه گذاری افزایش می یابد و تشکیل سرمایه و تحرک جهانی کاهش می یابد، تامین سرمایه مناسب از سرمایه گذاران مناسب با هزینه مناسب دشوارتر می شود. افزایش اخیر در نرخ بهره به تنهایی معادله نحوه تعادل سودآوری فعلی و رشد درآمد آتی را تغییر داده است. در دنیایی که هزینه سرمایه کمتر از 6% بود، مانند بیشتر 15 سال گذشته، رشد درآمد آتی تا سه برابر بیشتر از سود جاری بود. در 9% هزینه سرمایه، ارزش سود امروز با رشد آتی برابر خواهد بود و در 12% هزینه سرمایه، ارزش سود امروز پنج برابر رشد آتی خواهد بود. در حالی که هشت روند برجستهشده در بالا فرصتهای خلق ارزش عظیمی را ارائه میدهند، سرمایهگذاران این قدرت را خواهند داشت که در مورد آنچه سرمایهگذاری میکنند آگاهتر باشند و در مورد سختگیری قابلیتهای ایجاد کسبوکار مورد نیاز بیشتر بخواهند.
منابع مالی احتمالاً در سطح جهانی پراکنده تر و از نظر جغرافیایی تحرک کمتری خواهند داشت، به ویژه اگر بلوک های اقتصادی چندقطبی از سیاست جهانی پیروی کنند - یعنی کشورهایی که متحدان سیاسی و نظامی هستند نیز شروع به تمرکز روابط اقتصادی خود با آن متحدان کنند. این منابع مالی همچنین بر اساس نوع مؤسسه متنوعتر میشوند، زیرا واسطههای مالی سنتی در مواجهه با افزایش الزامات نظارتی کاهش مییابند (بانکها اکنون تنها حدود 40 درصد از داراییهای مالی متعلق به همه مؤسسات مالی در سطح جهان و تنها 20 درصد در ایالات متحده را کنترل میکنند. ) و ارائه دهندگان سرمایه خصوصی شکاف را پر می کنند. مدلهای سرمایه انعطافپذیر مانند اوراق قرضه سبز، تار شدن ساختارهای مالکیت خصوصی-عمومی، و حتی وسایل نقلیه ای که به سرمایه گذاران امکان تامین مالی پروژه های خاص، مانند اوراق بهادار مرتبط با بیمه را می دهند، احتمالاً افزایش خواهند یافت.
در این محیط، شرکت ها باید گزینه های ترازنامه خلاقانه ای را طراحی کنند. برای مثال، شرکتهای انرژی پیشرو، جایگزینهایی مانند دریافت هزینه توسعه و انتقال دارایی به منبع مزیت سرمایه دیگری، کاهش هزینههای کلی پروژه را در نظر میگیرند. شرکتهای نفت و گاز میتوانند با سرمایههای زیرساختی در پروژههای کمریسک و کمبازده سرمایهگذاری کنند. با بانک های توسعه ای برای پروژه ها در بازارهای نوظهور؛ یا با سرمایه گذاران خصوصی که مایل به انجام پروژه های مخاطره آمیز و بلند مدت هستند.
در کنار سرمایه مالی، سرمایه انسانی نیز با عدم تطابق فزاینده عرضه و تقاضا مواجه است. حتی در حالی که هوش مصنوعی و سایر فناوریها چشمانداز منسوخ شدن سریع میلیونها شغل را افزایش میدهند، جنگ برای استعدادها، بهویژه در مورد مهارتهای خاص با رشد بالا ادامه دارد. برای برآورده کردن این تقاضا، شرکت ها باید خلاقیت بیشتری در مورد به حداکثر رساندن ارزش پایه استعداد فعلی خود داشته باشند و از استعداد گیرنده به استعدادساز حرکت کنند. علاوه بر سرمایهگذاری بیشتر در مهارتهای مجدد، این تغییر همچنین مستلزم نگاهی فراتر از اعتبارنامههای اعلام شده در رزومهها برای شناسایی مهارتهای خاصی است که ممکن است در تنظیمات دیگر مورد استفاده قرار گیرند. نرمافزار استخراج مهارتهای مبتنی بر هوش مصنوعی بازاری رو به رشد است که توسط استارتآپهایی مانند eightfold.ai و سرمایهگذاریهای انجامشده توسط شرکتهای معتبر از جمله SAP و Workday نشان داده شده است.
چیزهای زیادی در مورد چگونگی تکامل این روندها نامشخص است و بدون شک شگفتی های بیشتری وجود خواهد داشت. با این حال، بسیاری از آنچه رخ خواهد داد، با رویکرد درست به سنجش آینده حداقل می تواند تصور شود و تا حدی برای آن برنامه ریزی شود. شرکتهایی که اکنون قابلیتهای مناسب را توسعه میدهند، برای پیشبینی و در نتیجه مقابله با شوکهایی که به وقوع میپیوندند، مجهزتر خواهند بود.
منبع: Bain & Company