آیا واژه های متفاوتی که برای توصیف زنان و مردان استفاده می کنیم در وضعیت شغلی آنان موثر است؟

برای همه کسانی که ارزیابی شغلی می کنند و در ارتقاء یا از دست دادن شغل افراد تاثیرگذارند، بسیار مهم است که بی‌طرف و بی‌غرض باشند و همه افراد را در شرایط مساوی و منصفانه بررسی کنند.
فاطمه طالبی پور
۰۳ تیر در 5 دقیقه بخوانید
آیا واژه های متفاوتی که برای توصیف زنان و مردان استفاده می کنیم در وضعیت شغلی آنان موثر است؟

سخن مشاور مدیریت:

برای همه کسانی که ارزیابی شغلی می‌کنند و در ارتقاء یا از دست دادن شغل افراد تاثیرگذارند، بسیار مهم است که بی‌طرف و بی‌غرض باشند و همه افراد را در شرایط مساوی و منصفانه بررسی کنند.

فرض کنیم برای ارتقای شغلی دونفر در شرایط کاملا مساوی هستند. شما کسی را استخدام می‌کنید که با کلمه تحلیل‌گر وصف شده و یا کسی که صفت دلسوز را گرفته؟

اگر بخواهید دونفر در شرایط کاملاً مساوی را اخراج کنید، آیا کسی که با گستاخ وصف شده را اخراج می‌کنید یا دیگری که برای وصف او از کلمه خنگ استفاده شده؟ به‌هرحال اختیارات رهبری سازمان در توصیف ارزیابی عملکرد بسیار قدرتمند است.

ما سعی کردیم منصفانه‌ترین اطلاعات در ارزیابی عملکرد را بررسی کنیم.

 مجموعه داده‌هایِ بزرگ ارزیابی عملکرد را تحلیل و بررسی کردیم، تا ببینیم فراوانی لغاتی که برای ارزیابی عملکرد درونی افراد استفاده می‌شود چقدر بین زنان و مردان متفاوت است؟

این داده‌ها متعلق به ارزیابی عملکرد در ارتش امریکا است که 89 ملاک مثبت و منفی برای توصیف عملکرد زنان و مردان را بررسی کرده است. اطلاعات نظامی برای این پژوهش بسیار جالب و مفید هستند چون در ارتش امریکا، دهه‌هاست که تلاش می‌شود تعصبات جنسیتی برطرف شود و زنان و مردان در شرایط مساوی مورد ارزیابی قرار گیرند.

ارتش به صورت سنتی تلاش دارد که تعصبات جنسیتی را از بین ببرد و در اقدامات مدرن نیز ارزیابی‌های عملکرد بر پایه شایسته‌سالاری و عدالت بنا شده‌اند، تا بتوانند فرصت‌های برابری را بدون در نظر گرفتن جنسیت برای همه فراهم کنند.

رده‌بندی‌های سازمان و اجرای قوانین از بالا به پایین و همچنین فرصت‌های برابر اشتغال و ارتقا و ویژگی‌های اجتماعی سازمان‌های نظامی است که باعث می‌شود ارتش سازمان شایسته‌ای به لحاظ ارزیابی عملکردِ منصفانه شناخته شود و تبعیض در این سازمان‌ها کمتر وجود داشته باشد.

تبعیض و وصف‌هایی با لغات متفاوت معمولاً در بخش ارزیابی‌های ذهنی رخ می‌دهد.

در تجزیه و تحلیلی که انجام دادیم جنسیت در اندازه‌گیری سنجه‌های عینی مانند نمرات، تناسب اندام، موقعیت رده‌های سازمانی، هیچ تاثیری نداشته است. اما در اندازه‌گیری سنجه‌های ذهنی به اطلاعات جالبی دست یافتیم.

 در ابتدا دریافتیم که در سنجه‌ها و توصیفات مثبت، تفاوتی بین مردان و زنان و جود ندارد اما در وصف‌های منفی، مشخصه‌های منفی بسیار زیادی برای زنان برشمرده شده است. و نکته اینکه ما برای وصف ویژگی‌های زنان و مردان معمولاً لغات متفاوتی را بکار می‌بریم.

این تحقیقات دید ما را نسبت به استفاده کلمات مختلف برای وصف زنان و مردان و تاثیر آن در تصمیم رهبران سازمان بازتر کرد.

 بیشترین لغت تکرارشونده برای توصیف خصوصیت مثبت مردان، «تحلیلگر» بود و برای زنان، «دلسوز و غمخوار». هر دوی این کلمات برای کسانی که امتیاز مثبت کسب کرده بودند استفاده شده است و در مورد خصوصیات منفی مردان را بیشتر با «گستاخی» زنان را اصطلاح «احمق» وصف کرده بودند.

البته ما تفاوت‌های زیادی را برای وصف زنان و مردان در شرایط مساوی، مثبت یا منفی یافتیم. «تحلیگر» بودن و «دلسوز» بودن هر دو از خصوصیات مثبت برای وصف یک فرد در سازمان است، اما آیا در سازمان‌ها می‌توان وزن متفاوتی برای این کلمات قائل شد و یکی را ارزشمندتر از دیگری دانست؟

«تحلیلگر» بودن وصفی است که نشان می‌دهد فرد بر وظیفه‌اش متمرکز است و توان تفکر، تفسیر و درک استراتژی‌ها در راستای موفقیت کسب‌وکار را دارد.
«دلسوز» بودن، به روابط در محیط کاری و فرهنگی خوب اشاره دارد اما شاید این کلمه به وصف انجام درست کارها، اشاره‌ای نکند.

با توجه به اینکه گزینه‌های استخدام یا ارتقا چه کسانی هستند، ممکن است این کلمات در سرنوشت شغلی افراد تاثیر بگذارند. این امر در بحث اخراج هم صدق می‌کند. فردی که «گستاخ» باشد و تاثیر بدی بر محیط بگذارد اما همچنان توانایی انجام کارها را داشته باشد، شانس بیشتری نسبت به فردی که با کلمه «احمق» یا بی‌عرضه وصف شده برای ماندن در سازمان را دارد.

تفاوت‌ها در وصف سبک رهبری زنان و مردان بسیار فاحش‌تر است.

در مطالعه 28 مورد از وصف‌ها، مخصوصاً در زمینه توانایی رهبری تفاوت‌های بسیار فاحشی را یافتیم.

مردان اغلب با خصوصیاتی از قبیل تحلیلگری، تنومندی و با اعتماد بنفس وصف می‌شوند و زنان با صفاتی چون پر انرژی بودن، مهربانی، داشتن شور و شوق و سازمان‌یافته‌بودن وصف می‌شوند.

نتایج تحقیق ما نشان می‌دهد که در «دیدگاه اجتماعی» زنان به عنوان رهبران مهربان‌تر و سازمان‌یافته‌تر از مردان شناخته می‌شوند.

اما در مورد خصوصیات منفی، زنان بیشتر به عنوان بی‌رحم، متخاصم، شایعه‌پراکن، تحریک‌پذیر، اهل قضاوت ظاهری، وحشت‌زده و غیر قابل پیش‌بینی وصف می‌شوند. اما اغلب خصوصیات منفی رهبران مرد متخاصم و غیر مسئول بودن، بیان می‌شود.

این فقط کلمات نیست، این لغات می‌توانند مسیر زندگی افراد و سازمان‌ها را تغییر دهند و تاثیرات عمیقی در سرنوشت آنان بگذارند. این کلمات در ارزیابی عملکرد، نشان‌دهنده این است که برای سازمان ما چه چیزهایی ارزش است و چه چیزهایی ارزش نیست!

این وصف‌ها کارمندان را در مسیر تعیین اهداف و تعریف شایستگی‌هایی که باید کسب کنند، گیج می‌کند!

 این وصف‌ها، شاخصه‌هایی نیست که کارکنان بتوانند خود را با آن وفق دهند و برای پیشرفت در سازمان، اهداف مشخصی داشته باشند. تحقیق ما و همچنین مطالعات دیگر نشان می‌دهند که تفاوت‌های غیررسمی بین مردان و زنان بسیار زیاد است.

برخی مطالعات دیگر نشان می‌دهد که زنان بیشتر به بازخوردهای مبهم می‌پردازند و نتایج ملموس و قابل محاسبه کسب و کار را کمتر مورد توجه قرار می دهند. و این امر برای زنانی که در محل کار رقیبانی دارند بسیار مضر است. و ممکن است که در مسیر رسیدن به ارتقای شغلی، پاداش‌ها و رشد حرفه‌ای با مشکل مواجه شوند.

 این مطالعات گاهاً تضادهایی در رهبری زنان نیز نمایان می‌کنند، از یک طرف زنان پر سر و صدا هستند اما از سوی دیگر اعتماد به نفس کمتری دارند و گاهی اوقات قاطع نیستند. وقتی زنان در یک گروه مشارکت می‌کنند و حجم زیادی از کار را انجام می‌دهند، به مشکلات زیادی برمی‌خورند و از خصیصه اصلاحگری و مهربانی خود دور می‌شوند. از سوی دیگر وقتی زنان فقط بر شایستگی‌های خود تاکید می‌کنند و بر نتایج تمرکز می‌کنند، به عنوان افردی سرد و غیر‌اجتماعی دیده می‌شوند.

در دیدگاه اجتماعی رهبران خوب، مردانی بامحبت و دلسوز هستند، اما محبت و دلسوزی در رهبران زن به عنوان شایستگی محسوب نمی‌شود.

نکته حیرت‌انگیز این تحقیقات این است که مردم، رهبران مردی را به عنوان رهبران موفق و شایسته می‌دانند که خصوصیاتی مانند محبت دارند. نگاه اجتماعی اینگونه است که مهربان بودن (که در ارزیابی خصوصیتی زنانه تلقی می‌شود) را به عنوان یک عنصر قابل قدردانی در رهبران مرد می‌شناسند. پس چرا این خصوصیت در رهبران زن قابل قدردانی نیست و حتی مثبت محسوب نمی‌شود؟

این دیگر مربوط به ارزیابی عملکرد نیست، یک واقعیت است در مورد وصف مردم از رهبری موفق! نمی‌توان گفت این برگرفته از کلیشه‌های جنسیتی است. این بخش ناخودآگاه تفکر اجتماعی است و این وصفی از رهبری است.

وقتی از مردم خواسته می‌شود که رهبری را توصیف کنند، نهادینه شدن کلیشه‌های جنسیتی باعث می‌شود که رهبران مرد را در ذهنشان تصور کنند. حتی زمانی که زنان و مردان در رده‌های یکسان در سازمان هستند و در یک جلسه طوفان فکری شرکت می‌کنند، باز این مردان هستند که رهبران گروه دیده می‌شوند نه زنان!

حتی در این دوره که مکانیزم‌ها توسعه پیدا کرده، زنان و مردان با سرعت بیشتری مراتب سازمانی را طی می‌کنند و در سازمان‌ها استعدادهای فراوان مورد توجه است، ناخودآگاه از تعصبات جنسیتی رنج می‌بریم و پیامی مخفی به زنان مخابره می‌شود که می‌گوید آن‌ها رهبران واقعی نیستند و رهبرانِ واقعی، مردان هستند.

منبع: HBR

فاطمه طالبی پور
نوشته‌ای از فاطمه طالبی پور

من فاطمه طالبی پور هستم، کارشناس جامعه شناسی و کارشناس ارشد مدیریت اجرایی، فعال در زمینه کارآفرینی اجتماعی و متمرکز بر توانمندسازی زنان در محیط کار.

بیشتر بخوانید
مقاله مرتبط
برند تجاری شما چه هویتی دارد؟

برند تجاری شما چه هویتی دارد؟

محمد حسین میر آفتاب
۳۰ تیر در 15 دقیقه بخوانید